موقعیت شما در سایت:

خلاصه کتاب آیین زندگی

خلاصه کتاب آیین زندگی

0 نظر

0 لایک

153 بازدید

تاریخ انتشار: 1402/02/14

ارسال نظر

لطفاً پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی، تبلیغ، لینک باشد منتشر نشده و حذف می شوند.

خبر خوب اینکه در مقالات آموزشی مطالب زندگینامه افراد ثروتمند دنیا، خلاصه کتاب مدیریتی برای مدیران و مصاحبه های اختصاصی با کارآفرینان برتر ایران را برای مدیریت کسب و کار خودتان برایتان قرارداده ایم.

دیدن نظرات بیشتر

تعداد کل نظرات: 0 نفر

همه ما گاهی‌اوقات نگران می‌شویم؛ اما تعداد کمی از افراد از شدت آسیب‌های این نگرانی و استرس اطلاع دارند. درواقع نگرانی بیش‌ازحد می‌تواند باعث بیماری‌های فیزیکی نیز شود. 
همچنین برادران مایو که پزشکان عمومی معروفی بوند، اعلام کردند که نیمی از تخت‌های بیمارستان‌ها توسط افرادی اشغال شده است که از اضطراب، نگرانی و ناامیدی رنج می‌برند. 
به عنوان مثال آرتروز یکی از بیماری‌های متعددی است که در پی نگرانی و استرس ایجاد می‌شود. 
استرس خود یکی از عوامل چاقی می‌تواند باشد که چاقی نیز بیماری‌های زیادی می‌تواند ایجاد کند. 
همچنین پرونده‌هایی وجود دارند که نشان می‌دهند استرس می‌تواند احتمال رخ دادن جنون و دیابت را افزایش دهد. پس مشخصاً نگرانی و اضطراب برای سلامتی ضرر دارد! 
یک مطالعه نشان داد که بیش از یک‌سوم مدیران اجرایی شرکت‌های بزرگ، از بیماری‌های قلبی، زخم معده و فشارخون بالا رنج می‌برند. مطالعه‌ای دیگر حاکی از آن بود که تعداد پزشکانی که در نتیجه ایست قلبی جان خود را از دست می‌دهند بیست برابر همین آمار در بین کارگرانی است که در مزارع کار می‌کنند. 
اگر شغل پر استرسی دارید که باعث ایجاد نگرانی می‌شود، باید راهی بیابید که با نگرانی مبارزه کنید، چون درغیراین‌صورت ممکن است به‌زودی با زخم معده یا حتی آسیب‌های جدی‌تر مواجه شوید. 


سردرگمی باعث نگرانی و اضطراب می شود

سردرگمی باعث نگرانی می‌شود؛ پس با کشف حقایق مربوط به موضوع نگرانی، این مشکل را حل کنید

اگر کسی در غروبِ یک جمعه به شما بگوید که شنبه صبح شما را به یک اتاق شکنجه خواهد برد، چه احساسی خواهید داشت؟ احتمالاً به شدت نگران و مضطرب خواهید شد. اما یک راه کاربردی برای مقابله با این نگرانی وجود دارد. 
به‌ گفته هربرت هاکس‌، رئیس دانشگاه کلمبیا، عمده‌ترین دلیل نگرانی و استرس، سردرگمی است؛ او معتقد است تعداد افرادی که هنگام استرس به تحلیل حقایق مربوط به شرایط می‌پردازند، بسیار کم است. 
به عقیقده او انواع مختلف نگرانی را می‌توان با به‌کارگیری تحلیلی سه‌مرحله‌ای و ساده‌ای از شرایط رفع کرد. 
این همان کاری است که گالِن لیچفیلد در سال 1942 انجام داد. او در شهر شانگهای که توسط نیروهای ژاپنی اشغال شده بود، گیر افتاده بود. همچنین با خبر شده بود که یک فرمانده ژاپنی از دارایی‌هایی که او از ژاپنی‌ها مخفی نگه‌داشته بود مطلع شده است و قرار بود برای مجازات، او را در روز دوشنبه به اتاق شکنجه معروف‌ِ پلیس مخفی ژاپن ببرند. لیچفیلد این خبر را روز یکشنبه دریافت کرد و با خود فکر کرد که چه کند. 
راه‌حلی که به ذهنش رسید این بود که این سه مرحله را دنبال کند: 
1.تمام حقایق مربوط به علت نگرانی را مشخص کن؛ لیچفیلد با استفاده از یک دستگاه تایپ علت نگرانی خود را نوشت: شکنجه و کشته شدن در صبح روز بعد. 
2.آن حقایق را تحلیل کن؛ او برای این مرحله به‌این‌صورت نوشت: «در‌این‌باره چه کاری می‌توانم انجام دهم؟» و زیر آن گزینه‌های مختلف خود را لیست کرد؛ مانند فرارکردن، دفاع و توضیح عمل خود به ژاپنی‌ها، یا انکار کردن مسئله به طور کل. 
3.تصمیم بگیر چه‌کاری می‌خواهی انجام دهی و آن را انجام بده؛ در نهایت لیچفیلد به این نتیجه رسید که تنها گزینه او این است که به سر کار برود و وانمود کند هیچ اتفاقی نیفتاده است. 
فردای آن روز فرمانده ژاپنی صرفاً به لیچفیلد اخم کرد و رفت؛ ظاهراً آرام شده و از شکنجه لیچفیلد منصرف شده بود. 


نگرانی هایمان منجر به چه می شود؟

بنابراین تحلیل نگرانی‌هایتان حتی ممکن است گاهی اوقات منجر به نجات جان‌تان شود!

اگر لیچفیلد به‌صورت شتاب‌زده عمل می‌کرد و دست به فرار می‌زد، قطعاً دستگیر می‌شود و دراین‌صورت مرگش حتمی بود. 


با نگرانی هایمان چگونه برخورد کنیم؟

هنگامی که تصمیم‌گرفتید که چگونه با نگرانی‌هایتان برخورد کنید، دست به کار شده و هرگز به عقب نگاه نکنید

آیا تابه‌حال شده که در زندگی تصمیمی بگیرید و بعدها دائماً به این فکر کنید که آیا انتخاب درستی کرده‌اید یا خیر؟ این پدیده در بین مردم بسیار رایج است. ما دائماً در فکر این هستیم که آیا کار درست را انجام داده‌ایم یا در حال انجام یک کار اشتباه هستیم؛ همچنین موضوع دیگری که ذهن ما را مشغول می‌سازد این است که آیا وقت کافی برای تغییر مسیر خود به یک مسیر درست در اختیار داریم؟ 
هرچند که این پدیده رایج است، اما گشتن به‌دنبال یافتن راه‌هایی برای اداره کردن نگرانی‌ها می‌تواند به شدت مخرب باشد. 
یادتان باشد که تصمیم خود را گرفته‌اید، به‌همین‌خاطر قاطعانه عمل کنید و تمام اضطراب خود درمورد آن را کنار بگذارید. حتی یک لحظه را هم برای تردید تجدید نظر و یا فکر کردن به تصمیمتان هدر ندهید. کوچک‌ترین تردیدی می‌تواند باعث یک واکنش زنجیره‌ای از شک و تردید شود و تمام تحلیل و تلاشتان برای برخورد با نگرانی‌ها را نقش بر آب کند. 


درزمانی که مردد می شویم چکارکنیم؟

بنابراین زمانی‌که یک مسیر حرکت را انتخاب کردید، از آن دست نکشیده و مردد نشوید. دراین‌صورت خود را در خانه اول خواهید یافت. 

در لحظه زندگی کنید؛ نگرانی‌های دیروز و فردا را از ذهن خود بیرون کنید.

آیا تا به حال پیش آمده که هنگام خواب در تخت از این سمت به آن سمت بچرخید و به اتفاقی که در گذشته رخ داده و یا در آینده رخ خواهد داد، فکر کنید؟‌ در این صورت باید بدانید که تنها نیستید. این اتفاق برای اکثر افراد می‌افتد. اما دلیل این نگرانی چیست؟ 
نگرانی درمورد گذشته یا حتی آینده بی‌فایده است. 
استیون لیکاک، نویسنده آمریکایی این موضوع را به زیبایی با این مثال توضیح می‌دهد: 


در لحظه زندگی کنید

بنابراین برای پرهیز از چنین سرنوشت غم‌انگیزی،‌ باید فقط در لحظه زندگی کنید. 

یک کشتی قسمت‌های مختلف آب‌بندی‌شده‌ای دارد تا در صورت سوراخ‌شدن قسمتی از کشتی آب به سایر قسمت‌ها نفوذ نکند، به همین ترتیب شما نیز باید زندگی خود را به قسمت‌های روزبندی شده‌ای تقسیم کنید؛ یعنی راهی که بتوانید میزان توجه‌تان را به امروز محدود کنید و اجازه ندهید افکاری درمورد روزهای قبل و یا بعد به فکرتان نفوذ کنند. 
دستور عمل انجام این کار بسیار ساده است: هر اتفاقی که در گذشته رخ داده و یا ممکن است در آینده رخ دهد نباید بر امروز سایه افکند. 
یک مثال از کسی که از این نصیحت بهره برد، زن بیوه‌ای است که به‌علت غصه و تنهایی با خودکشی فاصله کمی داشت. یک روز در حین خواندن مقاله‌ای، با این جمله مواجه شد: «برای انسان عاقل، هر روز یک زندگی جدید است». این زن که به شدت تحت تأثیر این جمله قرا گرفته بود از آن لحظه به بعد هر روز صبح آن را برای خود تکرار می‌کرد و در نهایت در زندگی خود به موفقیت و شادی دست یافت. 
دیروز مرده است و فردا نیز هنوز متولد نشده، پس نگران آنها نباشید. در عوض فقط روی کاری که امروز می‌توانید انجام دهید تمرکز کنید. 


در زمان مواجهه با سختی چکارکنیم؟

در زمان مواجهه با سختی، بدترین اتفاقی که ممکن است بیافتد را بپذیرید و از آنجا شرایط خود را بهبود ببخشید

بیایید با هم یک داستان را مرور کنیم؛ این داستان شامل زندگی اریل هینی است که در ایالت ماساچوست و در شهر وینچستر زندگی می‌کرد؛ خودِ ارل هینی این داستان را در یک هتل برای نویسنده نقل کرده است؛ داستان او به بیست سال قبل از آن ملاقات در هتل برمی‌گردد؛ هنگامی که ارل هینی متوجه شد که زخم دهانه روده دارد؛ او پس از مواجهه با این سختی دردناک، چشم‌اندازی تیره در مقابل خود دید. دکترها به او گفته بودند که باید استراحت کند و مراقب رژیم غذایی خود باشد، اما در هر صورت احتمالاً به زودی خواهد مرد. واکنش هینی خارق‌العاده بود؛ او سرنوشت خود را پذیرفت و با شرایط کنار آمد. 
همین ایده ساده، پایه و اساس یک رویکرد سه مرحله‌ای برای توقف نگرانی است: 
1. تصور بدترین اتفاق ممکن؛
2. کنارآمدن با بدترین اتفاق ممکن؛
3. تلاش برای بهبود بدترین اتفاق ممکن. 
اگر درمورد چیزی نگران هستید، نخست از خود بپرسید: «بدترین اتفاقی که ممکن است رخ دهد چیست؟»


بدترین سناریوی ممکن را تعریف کنید. 

ممکن است کار خود را از دست دهید؟ به زندان بروید؟ کشته شوید؟ هینی دریافت بدترین چیزی که می‌تواند انتظارش را داشته باشد یک مرگِ دردناک و طولانی است. 
البته برای هینی بدترین سناریو وحشتناک بود. اما او چنین سناریویی را پذیرفت و برای آن آماده شد. او حتی یک تابوت خرید تا پس از مرگش بدنش را در آن به ایالت نبراسکا، محل زندگی خانواده‌اش، ارسال کنند. 
و در آخر با تمام وجود سعی کنید که آن بدترین سناریو را بهبود بخشید. هینی تصمیم‌گرفت که اگر قرار است در هر صورت بمیرد، همان بهتر که نهایت استفاده را از زندگی خود ببرد.
برخلاف مخالف پزشکان، او تصمیم گرفت به همراه تابوتش(!) به سراسر دنیا سفر کند. او نوشیدنی‌های مختلف نوشید و غذاهای عجیب‌وغریب محلی خورد. او باران‌های استوایی و طوفان را تجربه کرد؛ آواز خواند و دوستان جدید یافت. وقتی به خانه برگشت دیگر کاملاً بیماری‌اش را فراموش کرده و بلافاصله تابوت را پس داد. از آن موقع تا لحظه تعریف داستان خود برای نویسنده در هتل (یعنی 20 سال!) حتی یک روز هم مریض نشده بود!


چطور پرانرژی باشیم؟

انرژی خود را در موقعیت‌ها و دشمنی‌های بی‌فایده هدر ندهید: برای نگرانی‌هایتان محدودیت قائل شده و از حدی بیشتر نگران نباشید

متأسفانه اکثر افراد ظرفیت صرف‌وقت و انرژی زیاد برای غصه‌خوردن و استرس درمورد هر تجربه منفی که با آن روبه‌رو می‌شوند را دارند؛ درحالی‌که بهتر است صرفاً آن تجربه را فراموش کرده و به زندگی خود ادامه‌دهند. 
ترش‌رویی کردن و نگرانی بی‌فایده است؛ با تن دادن به آنها به مشکلات اجازه می‌دهید به سلامتی شما آسیب وارد کنند. 
پس چطور می‌توان درمورد بداقبالی‌ها و مشکلات نگران نبود؟ یک کارگزار معروف بورس، راه‌حل غیرمنتظره‌ای برای این وضعیت در استراتژی خود به نام «جلوگیری از زیان» ارائه می‌کند. 
همه ما حداقل یک بار نام لئو تولستوی را شنیده‌ایم؛ او یک نویسنده روسی است که اثر معروف جنگ و صلح را از خود به جای گذاشته است. اما زندگی زناشویی او یک جهنم واقعی بود و هر دو طرف به مدت پنجاه سال دیگری را مقصر این اوضاع می‌دانست. چرا تولستوی خیلی راحت نگفت که «دیگر بس است!» تا جلوی زیان‌های ناشی از باقی ماندن در آن رابطه و زجر کشیدن را بگیرد؟
از رویکرد جلوگیری از زیان، می‌توان در دشمنی‌ها نیز استفاده کرد. به هیچ عنوان منطقی نیست که وقت و انرژی خود را به خاطر تنفر از کسی تلف کنید. 
به‌عنوان مثال آبراهام لینکلن اعلام کرد که هرگز سودی در دعوا و منازعه حس نکرده و کسانی که او را مورد آماج حملات خود قرار داده بودند به محض دست برداشتن از این کار مورد بخشش او قرار می‌گرفتند. 
بنابراین از امروز به بعد، در مسائلی که استرس و غصه برایتان ایجاد می‌کنند، از رویکرد جلوگیری از زیان استفاده کنید. 


برای شادتر بودن چکارکنیم؟

با تمرکز روی مواردِ مثبت زندگی و شاد جلوه دادن خود، شادتر باشید

اکثر مردم می‌گویند که احساساتشان بر طرز فکر و عملکردشان تأثیر می‌گذارد. ویلیام جیمز، روانشناس و فیلسوف آمریکایی نیز معتقد بود که بین احساسات و عملکرد افراد، هماهنگی و ارتباط دوطرفه‌ای وجود دارد. 
یکی از راه‌هایی که می‌توانیم به کمک آن احساس شادی بیشتری کنیم این است که شادتر رفتار کنیم. اگر احساس غم یا سرخوردگی دارید، به زور لبخندی بزرگ روی صورت خود بیاورید و آهنگی شاد با خود زمزمه کنید. 
متوجه خواهید شد که در چنین شرایطی که وانمود به شاد بودن می‌کنید ناراحت بودن غیر ممکن است. اما نیازی نیست این شاد جلوه دادن فقط خارجی باشد. یک روش ساده دیگر (و مکمل) برای شادتر بودن این است که افکار شادتری داشته باشیم. مارکوس اورلیوس، فیلسوف و فرمانروای رومی این مطلب را خیلی خوب خلاصه کرده است: «زندگی ما همان‌گونه است که افکارمان آن را می‌سازند».
به عنوان مثال، زنی که به‌خاطر کار همسرش مجبور بود به صحرای موهاوی (در جنوب ایالت نوادا) نقل مکان کند را در نظر بگیرید. او در ابتدا از آنجا متنفر بود. موهاوی به طرز طاقت‌فرسایی گرم و سوزان بود، ساکنان مکزیکی و سرخ‌پوست آنجا انگلیسی صحبت نمی‌کردند و همه جا پر از شن بود. اما بعد از اینکه پدرش به او توصیه کرد روی مسائل مثبت تمرکز کند و او نیز همین کار را کرد، کم‌کم به بیابان و ویژگی‌های آن علاقه‌مند شد؛ درختان یوکا، غروب‌های زیبا و مردم محلی. 
دفعه بعدی که ناراحت شدید‌، سعی کنید تفکر و عملکرد شاد داشته باشید؛ چه بسا موفق شدید. حتی اگر هم نتیجه نداد، حداقل افکارتان را از موضوعات منفی دور کرده‌اید. 


نحوه برخورد با افراد ناسپاس

توقع سپاسگزاری نداشته باشید؛‌ کار خوب در حق دیگران را صرفاً به خاطر لذت انجام دادن کارِ خوب انجام دهید

به آخرین باری که در حق کسی لطف کردید فکر کنید. آیا آن فرد به اندازه کافی سپاسگزار بود؟ اگر سپاسگزار نبود، آیا این قدرنشناسی باعث شد عصبانی شوید و احساس کنید به شما توهین شده است؟ زمانی که کارهای خیر انجام می‌دهیم، اغلب این کارها را با توقع سپاسگزاری به انجام می‌رسانیم. 
اما داشتن چنین توقع‌هایی به احتمال زیاد باعث ناامیدی ما خواهد شد. اکثر افراد بی‌ملاحظه و قدرنشناس هستند؛ این را در نظر بگیرید که طبیعت انسان همین است و نمی‌توانید آن را تغییر دهید. 

مارکوس اورلیوس این مسئله را به‌خوبی می‌دانست. او در کتاب خاطراتش نوشت: «انسان‌هایی را ملاقات می‌کند که خودخواه، ازخودراضی و قدرنشناس هستند. اما از این مسئله شگفت‌زده یا ناراحت نمی‌شوم، چراکه نمی‌توانم دنیایی بدون این نوع افراد تصور کنم».
شخص دیگری که از خودخواهیِ ذاتی انسان‌ها اطلاع دارد، ساموئل لایبوویتز، وکیل آمریکایی است. لایبوویتز در طول دوران حرفه‌ای وکالتش، 78 نفر را از اعدام نجات داد. 


چطور سپاسگزاری را در خود پرورش دهیم؟

چند نفر از آنها از او تشکر کردند؟‌ هیچ‌کدام
در آخر، به یاد داشته باشید که سپاسگزاری امری است که باید پرورش داده شود.

به این معنی که اگر فرزندانتان ناسپاس هستند،‌ شما مقصر هستید. شما باید به آنها بیاموزید تا برای چیزهایی که دریافت می‌کنند، سپاسگزار باشند. 


به دیگران حسادت نکنید؛ سعی کنید خودتان باشید!

این نکته خیلی مهم را در نظر بگیرید: شما منحصربه‌فرد هستید. هیچ‌کس روی زمین مثل شما نیست و هرگز هم نخواهد بود. 

ژن‌های شما کاملاً بی‌همتا هستند. حتی اگر کسی پدرومادرش با شما یکی باشد، احتمال اینکه دقیقاً از هر نظر شبیه شما به دنیا بیاید، یک در سیصدهزارمیلیارد است!
با این وجود خیلی از ما می‌خواهیم شکل فرد دیگری باشیم. به دلیل نامعلومی همه ما متقاعد شده‌ایم که مرغ همسایه غاز است. اما این‌گونه زندگی کردن بی‌فایده است. بهتر است که یکتا بودن خود را پذیرفته و با هویت خود راحت باشید. 
تلاش برای کس دیگری بودن با ریسک بزرگی همراه است؛ اگر خود را نپذیرفته و با بی‌همتایی خویش کنار نیایید، ممکن است موجب بسیاری از مشکلات روان‌شناختی شوید. هیچ‌کس به‌اندازه‌ی فردی که می‌خواهد شخص دیگری باشد مصیبت زده و مفلوک نیست. 
نه‌تنها چنین آرزویی ممکن است به رنج بیانجامد، بلکه پتانسیل شما را نیز به شدت هدر می‌دهد. 
ایدِث آلرد از جمله اشخاصی است که این نکته ارزشمند را آموخته‌اند. آلرد به دلیل ضربه‌های روانی که در کودکی متحمل شده بود،‌همیشه مضطرب بود و اعتماد به نفس نداشت. این احساسات او به واسطه اعتماد به نفس مفرطی که خانواده همسرش داشتند، تشدید می‌شد. در مقایسه با آنها ایدث حس می‌کرد که انسانی ناموفق است. با گذشت زمان او به فکر خودکشی افتاد. 
چه چیزی او را نجات داد؟ یک روز مادرشوهرش به طور گذرا به او گفت که به فرزندانش یاد داده بود تحت هر شرایطی خودشان باشند. ایدث که تحت تأثیر قرار گرفته بود شروع کرد به فکر کردن درباره اینکه خود او چه کسی است نه اینکه چطور می‌تواند کس دیگری باشد. او حالا فراتر از حد تصورش خوشبخت و دارای اعتماد‌به‌نفس است. 


با انتقادگرها چطور برخورد کنیم؟

افراد از کسانی انتقاد می‌کنند که سوژه حسادت آنها هستند؛ بنابراین انتقادات علیه خود را تعریف‌های پنهان به حساب آورید

آیا تابه‌حال فکر کرده‌اید که چرا ظاهراً سیاستمداران و افراد مشهور اینقدر مورد انتقاد عمومی تند و زننده قرار می‌گیرند؟ دلیل این مسئله بسیار ساده است: مردم از ضربه‌زدن به کسانی که از آنها موفقیت بیشتری کسب کرده‌اند لذت می‌برند. اما حقیقتاً دلیل این ماجرا چیست؟ 
تحقیر کردن و کوچک شمردن کسانی که به آنان حسادت می‌ورزیم، یک تمایل بنیادن انسانی است. این کار را انجام می‌دهیم چون باعث می‌شود خودمان در مقایسه مهم‌تر به نظر آییم. 
یک مثال افراطی از این تمایل، نامه تندی است که یک نویسنده از یک خانم کینه توز دریافت کرد. سوژه این نفرت چه کسی بود؟ 
ویلیام بوث (موسس سازمان خیریه سپاه رستگاری) که آن خانم مدعی بود یک کلاهبردار و اختلاس‌گر است. ظاهراً او از خراب کردن اسم چنین شخصیت محبوبی لذت می‌برد. 
به قول یک ضرب‌المثل آمریکایی «سگ مرده را کسی لگد نمی‌زند». به بیان دیگر، اگر مورد انتقاد قرار می‌گیرید یعنی در حال دستیابی به موفقیتی قابل توجه هستید. 
درواقع اگر با همین منطق پیش بروید، می‌توانید به این نتیجه برسید که هرچقدر بیشتر مورد انتقاد قرار بگیرید، احتمالاً انسانی تأثیرگذارتر و مهم‌تر هستید. 
به همین‌خاطر دفعه بعدی که مورد انتقاد قرار گرفتید، اجازه ندهید این مسئله شما را ناراحت کند. آن را یک تعریف به حساب بیاورید!


وقتی خسته می شویم چکارکنیم؟

پیش از آنکه خسته شوید استراحت کرده و آرامش خود را بازیابید

تابه‌حال به این نکته دقت کرده‌اید که در پایان یک روز سخت و خسته‌کننده، احتمال اینکه غمگین شوید در مقایسه با اوقات دیگر روز (مثل سرِ ظهر) بیشتر است؟ اکثر مردم گمان می‌کنند که آن همه تلاش و کوشش ذهنی در محل کار همان چیزی است که آنها را به شدت خسته کرده است. 
اما این مسئله کاملاً اشتباه است، چراکه کار ذهنی به‌تنهایی نمی‌تواند کسی را خسته کند. دانشمندان دریافته‌اند که تلاش ذهنی حتی پس از 12 ساعت نیز مغز را خسته نخواهد کرد. 
پس چه چیزی در پس این خستگی وجود دارد؟ روان‌پزشک‌ها متفق‌القول‌اند که احساسات، معمول‌ترین دلیل خستگی هستند. نه احساسات مثبت مانند لذت و رضایت، بلکه احساسات منفی مانند ملامت، اضطراب و احساس قدردانی نشدن از زحمات فرد. 
اما روان‌پزشکان همچنین دریافته‌اند که این رابطه دوطرفه است؛ خستگی باعث بروز نگرانی و احساسات منفیِ بیشتری می‌شود. 
به‌عنوان مثال فردریک تیلور را که در یک شرکت تولید فولاد کار می‌کرد در نظر بگیرید؛ او قصد داشت سرعت بارگیریِ فولاد روی واگن‌ها توسط کارگران را افزایش دهد. 
به نظرتان او برای رسیدن به این هدف چه کار کرد؟ تصمیمی که او گرفت شاید کمی دور از عقل به نظر برسد، اما او از یکی از کارگرهای زیرنظر خود خواست تا بیشتر از دیگر کارگرها استراحت کند: به میزان 36دقیقه در هر ساعت. نتیجه این آزمایش او چه بود؟ 
این کارگر قادر بود در مقایسه با همکارانش تا حدود چهار برابر فولاد بیشتری بارگذاری کند؛ همکارانی که قدرت خود را از طریق استراحت سازماندهی‌شده حفظ نکرده بودند و تنها هنگامی‌که خسته می‌شدند دست به استراحت می‌زدند. 


چطور نگرانی های خود را کاهش دهیم؟

باید قبل از خسته‌شدن استراحت کرد و آرام گرفت. در این صورت نگرانی‌هایتان به میزان قابل‌توجهی کاهش خواهند یافت. 

از کار خود لذت برده و اضطراب را به وسیله نظم و ترتیب از بین ببرید

این نکته را در نظر بگیرید که در زندگی مصیبتی بزرگ‌تر از کارکردن در شغلی که از آن متنفر باشید، وجود ندارد. موفق بودن در کارتان به این بستگی دارد که هنگام انجام آن به شما خوش بگذرد. توماس ادیسون که روزی 18 ساعت کار می‌کرد و چشم‌انداز صنعتی آمریکا را تغییر داد، در جمله‌ای معروف گفت: «در طول زندگی‌ام حتی یک روز کار نکردم؛ تماش خوشگذرانی و تفریح بود». 
به‌عنوان مثال اگر والدین شما اصرار دارند که وارد حرفه خانوادگی آنها شوید و مسیر آنها را ادامه دهید، درصورتی‌که به آن شغل علاقه ندارید حتماً قبل از ورود به آن حرفه، با دقت درموردش فکر کنید. درست است که آنها تجربه خیلی بیشتری در این زمینه دارند، ولی نهایتاً این خود شما هستید که باید تصمیم بگیرید که چه نوع شغلی را خوشحال خواهد کرد. 
پدر فیل جانسون رخت‌شویی داشت و امیدوار بود پسرش هم همان‌جا کار کرده و نهایتاً به جای او مدیریت آنجا را عهده‌دار شود. اما فیل علاقه‌ای به آن کار نداشت و تصمیم‌گرفت مکانیک شود. هرچند که پدرش از این تصمیم شوکه شده بود، خود او از اینکه می‌تواند با ماشین‌آلات کار کند بسیار خوشحال بود؛ چون علاقه خاصی به ماشین‌ها و ابزارهای مکانیکی داشت. همین علاقه برای فیل جانسون سکوی پرتابی شد که نهایتاً او را به جایگاه ریاست شرکت بوئین رساند! 
فرض کنیم همین الان به کار در حرفه‌ای مشغول هستید. چطور می‌توانید کاری کنید که این شغل لذت‌بخش‌تر و عاری از نگرانی باشد؟ یک روش این است که مرتب و منظم باشید. میزی مملو از یادداشت‌ها و نامه‌های پاسخ داده نشده قطعاً باعث ایجاد نگرانی خواهد شد. 
به‌عنوان مثال مدیرعاملی اهل شیکاگو را در نظر بگیرید. او به قدری استرس داشت که تصمیم‌ گرفت به پزشک مراجعه کند. در طول صحبت‌های خود متوجه شد که هر مرتبه کسی وارد اتاق می‌شد و صحبت‌های پزشک را قطع می‌کرد و از او کمک می‌خواست، او به‌جای موکول‌کردن مسئله به زمانی دیگر، بلافاصله آن مسئله را حل کرده و به آن رسیدگی می‌کرد. 
آن مدیرعامل که تحت تأثیر قرار گرفته بود تصمیم گرفت خودش نیز همین رفتار را در فعالیت‌های خود پیاده کند. پس از شش هفته حال او کاملاً خوب شده بود! 


ارسال نظر

0دیدگاه

لطفاً پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی، تبلیغ، لینک باشد منتشر نشده و حذف می شوند.

خبر خوب اینکه در مقالات آموزشی مطالب زندگینامه افراد ثروتمند دنیا، خلاصه کتاب مدیریتی برای مدیران و مصاحبه های اختصاصی با کارآفرینان برتر ایران را برای مدیریت کسب و کار خودتان برایتان قرارداده ایم.

دیدن نظرات بیشتر

تعداد کل نظرات: 0 نفر

تعداد سوالات ایجاد شده

0

دیدن همه سوالات

چک لیست های زندگی  جدید

هر روز چک لیست های جدید برای شما آماده و منتشر میکنیم.

تعداد کاربران استفاده کننده

0

دیدن چک لیست ها