موقعیت شما در سایت:
خلاصه کتاب به مدرسه برنگرد
خلاصه کتاب به مدرسه برنگرد
0 نظر
0 لایک
172 بازدید
تاریخ انتشار: 1402/02/28
توضیحات
چگونه بدون برخورداری از تحصیلات دانشگاهی راه خود را بسازید. در این پست به طور خلاصه در این باره توضیح داده شده است.
چگونه بدون تحصیلات دانشگاهی راه خود را بسازید
چرا ارزش مدرک دانشگاهی کم شده است؟
یادگیری مستقل بهتر است یا آموزش سنتی
چرا نمی شود مدرسه و دانشگاه را کنار گذاشت؟
مستقل بودن به چه معناست؟
برای یادگیری از چه روشی استفاده کنیم؟
چطور بدون مدرک دانشگاهی کار پیدا کنیم؟
چطور شبکه ای منسجم و حرفه ای بسازیم؟
شغل، چطور به یادگیری افراد کمک می کند؟
چگونه بدون تحصیلات دانشگاهی راه خود را بسازید
با اتمام دوران مدرسه و دانشگاه، مدرکی به افراد داده میشود و بسیاری از آنها با استفاده از این مدرک شغل خوبی پیدا میکنند. بسیاری نیز تا آخر عمر در این شغلها باقی مانده و از حقوق بازنشستگی بهرهمند میشوند. این، راهی است که برخی معتقدند برخلاف گذشته، لزوماً به زندگی موفقیتآمیزی منجر نخواهد شد.
آرزوی داشتن آموزش رسمی به یکی از ویژگیهایی تبدیل شده که نسل قرن بیستم را تعریف میکند.
احتمالاً به شما هم این حرف را زیاد گفته باشند که «اگر میخواهی موفق شوی، بهتر است یک مدرک خوب از یک دانشگاه خوب داشته باشی».
اما برای رسیدن به این هدف، ویژگیهای دیگری نیز لازم است، مهارتها و ارتباطات از جمله این ویژگیها هستند.
چرا ارزش مدرک دانشگاهی کم شده است؟
بسیاری از افراد، نهتنها پول هنگفتی هزینه میکنند تا بتوانند به یک دانشگاه خوب بروند، بلکه زیر بار بدهی هم میروند تا در بهترین شرایط تحصیل کنند. آنها امیدوارند که در انتهای تحصیلات خود، فرصتهای شغلی مناسبی پیدا شود که تمامی این پولها و سرمایهگذاری ها را جبران کند. درحالیکه بسیاری، این فرصتها را به دست نمیآورند.
باید پذیرفت که مدارک دانشگاهی ارزش خود را از دست دادهاند. از زمان جنگ جهانی دوم بود که ارزش این مدرکها روزبهروز بیشتر میشد اما امروزه، این روند متوقف شده است.
دیگر اینطور نیست که هرکسی که مدرت تحصیلی بالاتری داشته باشد، درآمد بیشتری هم به دست آورد.
پس از اینکه لایحه GI (لایحهای دربارهی حقوق سربازان آمریکایی) مدت کوتاهی پس از جنگ جهانی به تصویب رسید، به کهنه سربازانی که از جنگ برمیگشتند فرصت داده میشد که با هزینه دولت، تحصیلات خود را در زندگی جدیدشان از سر بگیرند.
در این حین، بسیاری از شغلها نیز مانند روزنامهنگاری و روابط عمومی، یکی از شرطهای استخدام خود را داشتن مدرک دانشگاهی اعلام کردند. این اتفاقات تعداد شهروندان آمریکایی با مدرک دانشگاهی را به شدت افزایش داد.
علاوه بر موارد بالا، زنان نیز برای داشتن شغل بهتر بهفکر گرفتن مدارک دانشگاهی افتادند. این موضوع به این خاطر بود که در بازار استخدامی آن دوره، مدرک دانشگاهی نشان از صلاحیت فرد برای آن شغل داشت و شرکتها به چیز دیگری اعتماد نمیکردند.
بنابراین، در آن زمان داشتن مدارک دانشگاهی خیال افراد را از پیداکردن شغل مناسب و درآمدهای بالا و پایدار راحت میکرد. ضمن اینکه ارزششان نیز روزبهروز در حال افزایش بود. اما باید گفت که آن روزها به آخر رسیدهاند.
دیگر داشتن مدرک دانشگاهی بهتنهایی مطمئنترین راه نیست. از طرفی، تعداد افرادی که این مدرک یکسان را دارند و از طرف دیگر، هزینههای تحصیل در حال افزایش است. با افزایش رقابت و کاهش دستمزدها، شاید دیگر صرف هزینههای گزاف برای تحصیلات عالی، اقتصادی نباشد.
همچنین، مدارک دانشگاهی تنها گواهینامهی (اعتبارنامه) موجود نیستند.
در این حین که ضرورت داشتن مدارک دانشگاهی در حال کاهش است، مدرک و گواهینامههای دیگری در حال بهوجود آمدن هستند. مدارکی که اهمیتشان روزبهروز در حال افزایش است.
برای مثال توصیهنامهها میتوانند به همان میزان مدارک دانشگاهی به شما کمک کنند.
نکته دیگری که به مرور زمان اهمیت بیشتری پیدا میکند، ارتباطات است. بسیاری از کارها از طریق شبکه ارتباطاتی و جوامعی که افراد با آنها در ارتباط هستند، پیدا میشود. بسیاری از مواقع، همینکه شما بدانید شخصی قصد استخدام فردی را دارد، برای اینکه آن شغل را به دست آورید، کافی است.
یادگیری مستقل بهتر است یا آموزش سنتی
زمانیکه به مدرسه میروید معلم از شما خواستههایی دارد. اگر این خواستهها را بهدرستی انجام دهید، او با استفاده از نمرات بهنوعی به شما پاداش میدهد. اما این روش بهعنوان سیستم پاداشدهی شخصی محسوب نمیشود.
نکته جالب این است که در بیشتر مواقع، این پاداشها بهجای اینکه به افراد انگیزه دهد، انگیزه آنها را میگیرد و شور و اشتیاق و حس کنجکاوی آنها را نابود میکند. در این سیستم، ساختار سقف و سخت آموزشی و انتظارات بالا از افراد، در کنار رقابت برای پاداشهای مصنوعی و ناکافی (همان نمرهها)، حس کنجکاوی دانشآموزان را خفه میکند.
محرکهای بیرونی با جملههایی مانند «این کار را بکن تا آن را به دست آوری» ایجاد میشوند. اما با استفاده از محرکهای درونی، فرد از روی علاقه کار را انجام میدهد.
انگیزش بیرونی، مبتنی بر عواملی مانند پاداشهای بیرونی (غذا، پول، جایگاه و مورد توجه دیگران بوده و غیره) است. در این انگیزش، منشاء اثرگذار بر فرد، محیط پیرامون وی بوده و این محیط است که او را ترغیب به انجام فعالیتی میکند.
درحالیکه انگیزش درونی از نیازهای روانشناختی، کنجکاوی و تلاشهای فطری برای رشد حاصل میشود. وقتی افراد بهصورت درونی با انگیزه میشوند، بهخاطر علاقه و لذتی که از آن میبرند رفتار میکنند. این رفتار بهصورت خودانگیخته، نه بهخاطر محرک بیرونی روی میدهد.
پاداشی که در مدرسهها داده میشود، از نوع محرکهای بیرونی است نه درونی. بدین معنا که اگر به سوالات پاسخ درستی دادید نمره میگیرید، نه برای اینکه بهدرستی فکر کنید یا خودتان علاقهای به موضوع داشته باشید.
این موضوع درحالیاست که انسانها با استفاده از محرکهای درونی بیشتر انگیزه میگیرند. مواقعی را در نظر بگیرید که خودتان را برای انجامدادن کاری یا بهدستآوردن نتیجهای تحسین کردهاید، دراینگونه موارد است که محرکهای درونی شما، انرژی شما را بهصورت شگفتآوری بالا میبرند.
درحالیکه سیستم آموزشی سنتی و مدرسهها برای افزایش انگیزه افراد از محرکهای بیرونی استفاده میکنند، یادگیری مستقل از محرکهای درونی بهره میبرد.
نتیجه استفاده از این روش باورنکردنی است. بدیهی است یادگرفتن چیزیکه خودتان میخواهیو د بهدنبال آن هستید، دستاوردهای بهتر و سریعتری نسبت به آموزشهای بلندمدت و خشک خواهد داشت.
البته باید توجه کرد که یادگیری مستقل به معنی اینکه فرد باید همهچیز را بهتنهایی یاد بگیرد نیست. به این معناست که فرد با هدف و انگیزه درونی خود موضوع را انتخاب کرده و با روشهایی که میخواهد آن را میآموزد. درواقع، ممکن است در این روش به گروهی ملحق شوید و از تجربیات آنها استفاده کنید و یا شخصاً از فرد دیگری کمک بگیرید.
برخی از روشهای جدید آموزشی با استفاده از تکنولوژی سعی کردهاند، آموزش وسیع آنلاین (MOOC) را ارائه کنند. هرچند که در این راه موفقیت چندانی به دست نیامده است، چراکه این روشها بهنوعی همان سیستم آموزشی مدرسهها را تکرار میکنند.
برای مثال، سبک تدریس یک معلم نسبت به دیگری کاملاً فرق میکند، سیستم نمرهدهی بر اساس امتحانات بوده و هیچ بازخوردی از اینکه فرد چه مسائلی را خوب یاد نگرفته است داده نمیشود.
MOOCها، تدریس را آنلاین کردهاند نه یادگیری را، درحالیکه باید برعکس باشد، این روشهای یادگیری است که باید اصلاح شود نه روشهای آموزشی.
چرا نمی شود مدرسه و دانشگاه را کنار گذاشت؟
علیرغم ضرورت حرکت به سمت یادگیری مستقل، نمیتوان مدرسهها را کنار گذاشت
با وجود اینکه یادگیری مستقل مزایای زیادی دارد و باید هرچه سریعتر به سمت آن حرکت کرد، نمیتوان مدرسهها یا دانشگاهها را از بین برد. چراکه افراد بسیاری برای یادگیری به آنها وابسته هستند. علاوه بر این، یادگیری مستقل، خود به مطالبی که توسط مدرسهها و دانشگاهها تولید میشود وابسته است، بدون این ابزار فرد چگونه میتواند با اتکال به خود، موضوعی را یاد گیرد؟
افرادی که میخواهند بهصورت مستقل موضوعی را یاد بگیرند، باید بتوانند مطالب و ابزار یادگیری خود را از مدرسه و دانشگاهها فراهم کنند. لذا، کتابخانهها در این راه میتوانند کمک بزرگی باشند. مخصوصاً اگر فرد به کتابخانههای دانشگاهی یا نهادهای دولتی دسترسی پیدا کند.
اما برخلاف کتابها، دسترسی به مقالات علمی کمی سختتر است. این مقالات در مجلههای علمی با قیمت بالا چاپ میشوند. هرچند که روند بهسمتی در حال حرکت است که هرکسی که بخواهد، بتواند به این مطالب دسترسی داشته باشد. دسترسی آزاد، به افرا دامکان دسترسی به اطلاعاتی که یا با پول میتوان آنها را داشت یا با تحصیل در دانشگاه را میدهد.
از طرفی، بسیاری از اساتید و دانشمندان دوست دارند دانش خود را با افراد بیشتری به اشتراک بگذارند. درزمانیکه این کتاب نوشته میشد، حدود 13 هزار محقق با نفرستادن مطالب خود به مجلههای علمی دست به اعتصاب زده بودند. درخواست این محققان از طرفهای قرارداد در مجلهها این بود که مطالب علمی برای عموم مردم آزاد و در دسترس باشد.
علت دیگر این اعتصابات، سهم پایین آنها از فروش مجله با وجود قیمت بالای آنها بود. بخش بزرگتری از سود فروش مجله، به خود مجله تعلق میگرفت.
بسیاری از روشنفکران تنها به اعتراض کفایت نکرده و خودشان دست به کار شدهاند. آنها مقالات و ایدههای خود را در بسترهای دیگری عرضه میکنند، بسترهایی مانند کنفرانسهای عمومی، مجلات مختلف و آموزشهای انفرادی و خصوصی.
اگر این روند ادامه پیدا کند و افراد و سازمانهای بیشتری به این جریان بپیوندند، دانش و مطلب علمی بهراحتی در دسترسی افراد قرار خواهد گرفت. در نتیجه این روند، در آینده امکان یادگیری مستقل برای افراد، بیشتر فراهم میشود.
حال که با جوهره و ارزش یادگیری مستقل آشنا شدید، در بوکلایتهای بعدی سعی میشود پیشنهادهای کاربردی ارائه گردد تا با استفاده از آنها، بهتر بتوانید از این روش یادگیری بهرهمند شوید.
مستقل بودن به چه معناست؟
مستقل باشید، نه به معنای اینکه به تنهایی بیاموزید
بسیاری فکر میکنند یادگیری مستقل به معنای یادگیری انفرادی است. به این شکل که فرد در خانه و در انزوای کامل، تنها با کتابهای خود در ارتباط است. اما در این روش، اتفاقاً شرایط برعکس است.
در یادگیری مستقل، اگر افراد میخواهند موفق شوند، لازم است با افراد دیگر ارتباط برقرار کرده، در گروهها شرکت کنند و با یکدیگر تبادل نظر داشته باشند.
برای یادگیری بهتر، علاوهبر ابزارهای یادگیری مانند کتابها، وجود افراد دیگری که مانند شما روش مستقل یادگیری را انتخاب کردهاند، نیاز است. بدینترتیب شما فرصت پیدا میکنید که دانش و تجربه خود را با آنها به اشتراک بگذارید و در عوض، از دانش و تجربه آنان نیز استفاده کنید. این تبادل اطلاعات دو نقش خواهد داشت، یکی آن که سرعت و کیفیت یادگیری شما را بالا میبرد و دیگری اینکه نشان میدهد چقدر پیشرفت کردهاید.
کویین نورتون، عکاس و نویسنده موفق، در مراسم معرفی کتابش تأکید میکند که افراد درصورتی بهتر یاد میگیرند که دیگران به آنان بگویند چه چیزهایی را میدانند. در عوض آنها نیز بخشی از دانش خود را که برای بقیه هم جذاب است، به اشتراک میگذارند.
با تبادل اطلاعات، فرد در حال استفاده از دانش خود برای تعامل با دیگران است.
این موضوع را با مدرسه مقایسه کنید، جایی که تنها مانند یک اسفنج، اطلاعات را به خود جذب کرده و تعاملی با دیگران ندارید.
نقطه شروعی برای یادگیری مستقل:
یادگیریهای منفعل مانند شرکتکردن در کنفرانسها میتواند نقطه شروع خوبی برای یادگیری مستقل باشد. چراکه در این جلسهها، فرد علاوه بر مطالب مطرح شده، با ابزار و روشهای جدید آن زمینه نیز آشنا میشود. از طرفی، دید بازتری به داستان پیدا کرده و میتواند دقیقاً دریابد چرا به آن زمینه علاقه دارد و چرا میخواهد آن را یاد بگیرد.
نکته مهمی که نباید فراموش کرد، اهمیت یاد دادن است.
زمانیکه دانش خود را با دیگران به اشتراک میگذارید و به آنها مطلبی را یاد میدهید، درواقع به دو طریق در حال کمککردن به خودتان هستید؛ یکی اینکه دانش خود را امتحان میکنید و مطمئن میشوید موضوعی را کاملاً یاد گرفتهاید و دیگری اینکه احساس میکنید واقعاً چیزی را به دست آوردهاید.
برای یادگیری از چه روشی استفاده کنیم؟
برای یادگیری دلایل خودتان را داشت باشید و از روشهایی که دوست دارید استفاده کنید
زمانیکه به مدرسه میرفتید را به یاد آورید، آیا اهمیتی داشت که به چه موضوعی علاقه داشتید؟ احتمالاً جواب منفی است.
در مدرسه، بدون توجه به علاقه افراد، مطالب مشترک و واحدی به همه تدریس میشود.
حال فرض کنید از اول حق انتخاب داشتید و خودتان تصمیم میگرفتید چه چیزهایی بیاموزید. فکر میکنید عملکرد شما تا چه حدی افزایش مییافت؟ مطمئناً نسبت به حالت قبلی، تغییر چشمگیری حاصل میشد.
در یادگیری مستقل، فرد حق انتخاب دارد. خود فرد است که تصمیم میگیرد چه موضوعاتی را دنبال کند. حتی روش یادگیری نیز به دلخواه او انتخاب میشود.
یک) دلایل خودتان را داشته باشید
فرد باید دقت کند چیزیکه در حال یادگرفتن است، واقعاً همان چیزی باشد که میخواهد یاد بگیرد.
حس کنجکاوی و تشنگی نیز از مواردی است که اگر فرد نداشته باشد، نتیجه خوبی حاصل نمیشود. با توجه به اینکه خود فرد انتخاب میکند چه موضوعی را یاد بگیرد، این دو مورد آخر احتمالاً مشکل زیادی ایجاد نخواهند کرد.
همانطور که پیش از این دیدیم، درصورتیکه برای افزایش انگیزه افراد، از محرکهای درونی استفاده شود، نتایج پایدارت رو بهتر خواهند بود. نویسنده خلاق، دن سینکر، از محرکهای درونی بهعنوان اهرم فشار درونی یادکرده و میگوید: «با انگیزه درونی، فرد چیزی را که خودش فکر میکند یادگیری آن، دانستن و یا انجام دادن آن ضروری است انجام میدهد، نه اینکه از بیرون دیگران او را وادار به انجام کاری کنند».
اما برای بهرهبردن از این محرک درونی و حفظ انگیزه شخصی، ابتدا نیاز است هدف خود از یادگیری را شناسایی کنید. این موضوع به همان اندازه پیداکردن ابزار و روشهای یادگیری اهمیت دارد. اگرچه در این راه ممکن است به ناامیدی رسیده و حس سرخوردگی پیدا کنید، اما در انتها نتیجه مطلوب خواهد بود. خواهید فهمید که چرا در حال یادگیری مطلبی هستید و این راه را میروید. همین موضوع به انگیزهای درونی برای شما تبدیل خواهد شد.
دو) روش خودتان را انتخاب کنید
قدم بعدی، انتخاب روش یادگیری است. بگذارید مثالی بیاوریم؛ فرض کنید قصد یادگیری یک زبان خارجی را دارید. شاید بخواهید بهطور سیستماتیک یاد بگیرید، یعنی فصلهای کتاب را به دقت یکی یکی خوانده و گرامر آن را موشکافانه بررسی کنید. شاید هم رویکرد نامنظمتری را انتخاب کنید. بدین صورت که بهجای یک کتاب، از منابع مختلفی استفاده کنید، با افراد دیگری در تعامل باشید و از طریق صحبت با آنان زبان خود را تقویت کنید.
هر روشی که دوست داشتید را انتخاب کنید، اما به یادداشته باشید که انگیزههای درونی و دلایل خود برای یادگیری را هرگز از دست ندهید. توجه داشته باشید که روش انتخابی شما، روشی آزموده شده باشد. روشی که تا حد زیادی با دنیای واقعی شما درگیر بوده و در یادگیری تأثیر بسزایی داشته باشد.
اگر فرآیند آموزش و زندگی واقعی شما با هم مرتبط باشند، تأثیر یادگیری را به وضوح در زندگی احساس خواهید کرد. این امر، میتواند هم تأثیرات مثبت داشته باشد و هم تأثیرات منفی. مثلاً ممکن است خودتان را ناتوان بیابید. اما نگذارید این حس جلوی پیشرفت شما را بگیرد، انگیزه بهترشدن و اثبات تواناییهایتان به خودتان به شما کمک خواهد کرد.
بهعنوان مثال جیم مونرو را در نظر بگیرید. راهی که جیم برای یادگیری انتخاب کرد، انجام دادن و تجربه کردن است. او میگوید که همیشه با انجام دادن کار است که چیزی را یاد میگیرد. چنین روشی جز در دنیای واقعی امکانپذیر نیست. او معتقد است که با قراردادن کار خود در مقابل مخاطب، میتواند انتقادات، دانش و مهارتهای خود را بهطور کامل درونی کرده و پیشرفت کند (جیم نویسنده است).
چطور بدون مدرک دانشگاهی کار پیدا کنیم؟
برای اینکه بدون مدرک دانشگاهی بتوانید کار پیدا کنید، به جسارت و بیباکی نیاز دارید
بعضیها فکر میکنند بدون داشتن مدرک دانشگاهی، رسیدن به برخی از شغلها ناممکن است و بهخاطر همین تصور، برای تصاحب آن تلاشی نمیکنند، اما این فرضیات اشتباه است.
اگر مدرک ندارید، باید جسارت خود را نشان دهید. با اطمینان داشتن به خود، مصرانه برای به دست آوردن شغل تلاش کرده و کوتاه نیایید.
حتی اگر دانش یا مهارت لازم را ندارید، به خود و پتانسیلهای خودتان اطمینان داشته باشید. اگر واقعاً خودتان را قبول داشته باشید با موفقیت آن مهارت و دانش را به دست خواهید آورد.
برای رسیدن به جایگاه مطلوب و پس از آن شروع به کسب دانش و بهبود مهارت خود، لازم است کمی حقیقت را کش دهید! کوین نورث این کار را «تا به دستش آورید، وانمودش کنید» نامیده است.
برای مثال، خود کوین بدون اینکه حتی مدرک دیپلم داشته باشد، در مدرسه، معلم کامپیوتر شد. او میدانست که اگرچه مدرکی در کار نیست اما از دانش و مهارت کافی برای تدریس کامپیوتر برخوردار است.
در کنار جسارت و بیباکی، توصیهنامهها یا هر مدرکی که نشاندهنده توانایی شما است میتواند راهگشا باشد.
یکیدیگر از روشهایی که در یافتن کار به شما کمک میکند، سخاوت و گشادهدستی است. مهربانی همیشه جادهای دوطرفه است. این موضوع میتواند در دسترسی شما به کارها و باخبرشدن از آنها کمک زیادی بکند. برای مثال، نیاز است کسی شما را به شخصی معرفی کند، از قضا یکی از دوستان شما با این شخص آشنا است. در عوض، ممکناست شما نیز به دیگران در یافتن شغل کمک کنید که خود این امر نیز به فرصتی برای آینده شغلی شما تبدیل خواهد شد.
سیمون داوالس، سازنده، توضیح میدهد که تنها بهخاطر روابطش با افراد دیگر تنوانست کسبوکار رباتیک خود را راه بیاندازد. این افراد در پیداکردن جا و سرمایه به او کمک فراوانی کردند.
حالا که کسبوکار او رونق گرفته، سیمون نیز کار مشابهی را انجام میدهد، او از طریق شبکه ارتباطاتی که دارد، به افراد کمک میکند در صنایع دیگر کسبوکار خود را راه بیاندازند.
چطور شبکه ای منسجم و حرفه ای بسازیم؟
افرادی که فارغالتحصیل MBA هستند، اعتقاد دارند دسترسی به شبکهای از افراد متخصص، ارزش پولی که برای آموزش و دانشگاه هزینه میشود را دارد.
اما دسترسی و ساخت چنین شبکهای تنها به دانشگاه محدود نیست. شما هم میتوانید بهعنوان یک یادگیرنده مستقل، شبکه خودتان را بسازید.
یکی از اهدافی که لازم است برای خودتان تعریف کنید، ارتباط با افرادی است که به موضوعات مشابه یا مرتبط با شما علاقهمند هستند. چراکه ارتباط با افراد همفکر، شما را در رسیدن به اهداف شخصیتان یاری خواهد کرد.
با در ارتباط بودن با دیگران، میتوانید شور و اشتیاق خود را به اشتراک بگذارید و این به حفظ انگیزه شما برای یادگیری کمک میکند. علاوه بر این، افراد نیز از توانایی و مهارت شما مطمئن شده و این زمینه آشنایی شما با افراد دیگر را فراهم میکند.
بهعنوان مثال، کاترینا ریندی، کارآفرین معروف را در نظر بگیرید. کاترینا، برای کسب اطلاعات بیشتر درباره راهاندازی کسبوکار، شبکهای را بر اساس روابط متقابل ایجاد کرد.
در این شبکه، اعضا تجربیات و گزینههای مختلف تأمین مالی را برای پشتیبانی از یکدیگر و کسبوکارهای هم به اشتراک میگذاشتند. درواقع، همه چیزی که او از کسبوکار و اداره آن میداند، از شبکه دوستانش به دست آمده است!
حتی بدون داشتن تحصیلات رسمی، میتوانید متخصصان و باتجربهها را به شبکه خود اضافه کنید. از آنجایی که بیشتر کارشناسان به تخصصهای خود علاقهمند بوده و از بحث درمورد آنها لذت میبرند، درصورتیکه بتوانید یک به یک به سراغ آنها رفته و با آنها ملاقات کنید، از دانش و اطلاعاتشان بهرهمند خواهید شد.
در ارتباط بودن با متخصصان و استادان، کار سختی نیست؛ اما باید برای آن برنامهریزی کرد. فرستادن ایمیل و طرح سوالات جذاب و چالش برانگیز یکی از راههای است که میتواند کمک کند.
توجه کنید که پرسیدن سوالاتی که پاسخ آنها با یک جستوجوی ساده در اینترنت پیدا میشود، اوضاع را بدتر میکند. در ارتباطات با این افراد، مطمئن باشید که مشارکت و علاقه خود را درمورد موضوع نشان میدهید.
باتوجه به درگیری و مشغول بودن این اساتید و متخصصان، سعی کنید ایمیلهایتان کاملاً واضح و روشن باشد. از سوالاتی که دوپهلو هستند پرهیز کنید و مطالب خود را اگر میتوانید تیتروار یا موردی بنویسید.
زک بوث سیمپسون مهندس نرمافزار، از چنین رویکردی استفاده میکرد. دانش او از طریق پرسش و پاسخ از اساتید به هنگام ناهار و خواندن کتابها به دست آمده است.
هزینه دعوت اساتید به چند ناهار یا شام، از هزینه تحصیلات دانشگاهی و شرکت در کلاسهای مختلف بسیار پایینتر است!
شغل، چطور به یادگیری افراد کمک می کند؟
کار، تنها برای درآمدزایی نیست، فرصتی برای یادگیری بیشتر است.
در کار ، نهتنها از دانش دیگران و فعالیتهایی که خودتان انجام میدهید یاد میگیرید، بلکه فرصت مناسبی برای ایجاد شبکهای از ارتباطات نیز پیدا خواهید کرد.
در ادامه توضیح داده میشود که شغل به چه شیوههایی به یادگیری افراد کمک میکند.
یک)
اگر هنوز به یادگیری نیاز دارید، سعی نکنید خودتان را متخصص نشان دهید. شرایطی ایجاد کنید که در کنار اینکه به همکارانتان بازخورد میدهید، آنان نیز به شما بازخورد دهند. مطمئناً در کنار افراد زیادی هستند که بهجای احترام و رسوم دستوپاگیر، بهدنبال بازخورد و یادگیری از دیگران هستند. اینگونه روابط دوطرفهای ایجاد میشود که با استفاده از آنان میتوان چیزهای زیادی یادگرفت.
دو)
دن سینکر نویسنده و روزنامهنگار موفق میگوید، حتی خرخرکردن (منظور کار بیفایده و بیارزش است) در سرکار هم ممکن است در زمینهی دیگری به کارتان آید. خود او، ساعات کاری زیادی را صرف ویرایش فیلم کردهبود و بعدها، این مهارت به یکی از مهارتهای ویژه او در کار دیگرش، نویسندگی و ویرایش مجلهها تبدیل شد.
سه)
علاوهّبر موارد بالا، نحوه دیگری که کار و شغل به افراد کمک میکند، آشنایی آنها با ابزار و منابع اطلاعات برای افزایش دانش است.
چهار)
اگر قصد اشتغال در زمینهای جز تخصص خود را دارید، لازم است در زمان کمی با مهارتها و دانشهای لازم برای آن آشنا شوید. این اتفاق درصورتیکه در محیط کار قرار بگیرید، با سرعت و کیفیت بیشتری انجام خواهد شد. چراکه همکاران شما با روشها و منابع اطلاعاتی آشنا بوده و خودشان نیز به دنبال یادگیری هستند.
یک نکته؛ کاری که بتوان با آن دانش و مهارتهای زیادی را کسب کرد، بهترین کار است.
شاید امکان این یادگیری در شرکتهای کوچکتر بیشتر فراهم باشد. از آنجاییکه در شرکتهای کوچک، شما تنها یک چرخدنده در ماشینی غولپیکر نیستید، به شما اجازه داده میشود چیزهای جدیدی را امتحان کنید، تأثیر مسائل مختلف را بررسی کنید و نتایج را به چشم خودتان ببینید. فرصت تجربه در شرکتهای کوچک بیشتر وجود دارد.
در آخر باید گفت، یادگیری در قالب یک کارآموز، از هر شرایط دیگری مناسبتر است. اگر بهعنوان یک کارآموز در جایی مشغول به کار شدید، سعی کنید مفید باشید، مرتباً سوال بپرسید و ریسک کنید.
ارسال نظر
0دیدگاه
لطفاً پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی، تبلیغ، لینک باشد منتشر نشده و حذف می شوند.
خبر خوب اینکه در مقالات آموزشی مطالب زندگینامه افراد ثروتمند دنیا، خلاصه کتاب مدیریتی برای مدیران و مصاحبه های اختصاصی با کارآفرینان برتر ایران را برای مدیریت کسب و کار خودتان برایتان قرارداده ایم.
دیدن نظرات بیشتر
تعداد کل نظرات: 0 نفر
چک لیست های زندگی جدید
هر روز چک لیست های جدید برای شما آماده و منتشر میکنیم.