موقعیت شما در سایت:
خلاصه کتاب حقایقی درباره استعداد و خلاقیت
خلاصه کتاب حقایقی درباره استعداد و خلاقیت
0 نظر
1 لایک
306 بازدید
تاریخ انتشار: 1402/02/17
توضیحات
پیش از این، مردم فکر میکردند که شخصیت و هوش هرکس کاملاً ذاتی است و به ژنهای او بستگی دارد. این دیدگاه تغییر زیادی کرده است، اما همچنان معتقدیم که ژنهای هرکس در روانشناسی او نقش دارند.
ژنها بر ویژگیهای شخصیتی خاصی تأثیر میگذارند، ولی تنها مسئول بخش کوچکی از چیزی هستند که «ما» را از دیگران متفاوت میسازد. بهره هوشی نمونه بارزی از این موضوع است.
در مطالعات اخیر که در زمینه بهره هوشی انجام گرفت، پانصد هزار نشانگر ژنتیکی در بیش از 3500 شرکتکننده ارزیابی شد. محققان دریافتند که نشانگرهای ژنتیکی بین 40 تا 50 درصد تفاوت نمرات بهره هوشی شرکتکنندگان را رقم میزند، اما هر ژن به تنهایی، میتواند تأثیر اندکی بر بهره هوشی بگذارد.
این موضوع فقط دربارهی بهرهی هوشی صادق نیست. بسیاری از ویژگیهای انسان چند ژنی هستند؛ یعنی در نتیجهی فعل و انفعال چندین ژن به وجود میآید. پس ژنها اهمیت زیادی دارند، اما محیط رشد کودکان نیز نقش مهمی ایفا میکند.
تصور کنید که دو کودک در یک سال وارد مدرسه میشوند. یکی از آنها از قبل خواندن را خوب بلد است، در حالیکه دیگری به سختی میتواند بخواند. در مدرسه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا تفاوت بین آنها از بین خواهد رفت؟
کودکی که زودتر شروع کرده است، احتمالاً به روند خوب خود در خواندن و یادگیری ادامه میدهد و با گذشت زمان تفاوتش با کودک دیگر بیشتر خواهد شد؛ دایره لغات کودک اول بزرگتر خواهد بود و احتمالاً دوستانی نیز پیدا خواهد کرد که خواندن را به خوبی بلدند.
اما کودک دوم در این زمینه با مشکلاتی روبهرو میشود و احتمالاً دلسرد خواهد شد و حتی ممکن است دست از خواندن بکشد. چرا که هرچه کتاب خواندن برایش سختتر باشد، احساس رضایت از خود کمتر در این کودک شکل میگیرد. همچنین دایره لغات این کودک آرامتر رشد میکند. بنابراین احتمالاً در انتهای سال تحصیلی، فاصله این دو کودک در مهارتِ خواندن، بیشتر نیز خواهد شد.
آزمونهای بهرهی هوشی ایدهآل نیستند
اولین آزمون بهره هوشی مدرن، توسط آلفر بینه حدوداً در سال 1900 میلادی ابداع گردید و به سرعت به عنوان روشی استاندارد برای سنجش هوش پذیرفته شد. این آزمون در طول سالها تغییر یافته، اما امروزه نیز بر همان منطق استوار است.
در مدت کوتاهی پس از ابداع آزمون بهره هوشی، مدیران مدارس در فرانسه از آن استفاده کردند که دانشآموزان کمتوان ذهنی را از طریق مختلف از بین برده، تا بدینوسیله سرعت پیشرفت دانشآموزانِ دیگر کم نشود. البته خودِ بینه با این کار مخالفت کرد. او قصد داشت که آزمونش کیفی باشد، نه آزمون کمّیای که برای برچسبزدن به افراد استفاده میشود. همچنین وی مخالفت استفاده از نمرات آزمون بهره هوشی برای مقایسه و رتبهبندی افراد، بود.
امروزه به طور معمول از هفت آزمون بهرههوشی استفاده میشود. این آزمونها اغلب برای برچسبزدن به کودکان و حتی گاهی تعیین مسیر آموزشی آنها استفاده میشود.
در بسیاری از کشورها، مشاوران حرفهای و روانشناسان صرفاً در بهره هوشی تکیه میکنند تا تصمیم بگیرند که آیا یک کودک از لحاظ یادگیری «کمتوان» است یا «با استعداد». اگر آنها «کندآموز» شناخته شوند، احتمالاً نسبت به گذراندن دورههای خاصی دلسرد میشوند و حتی ممکن است در نتیجهی این اتفاقات از مسیرهای شغلی خاصی دور شوند.
آزمونهای بهرهی هوشی اغلب غیرقابل اطمینان هستند. معمولاً از آزمونهای بهرهی هوشی مختلف، نمرات متفاوتی میگیرند.
اسکات کافمن، نویسنده کتاب، با دختری به نام بریانا روبهرو شد که از سه آزمون مختلف، سه نمره متفاوت کسب کرده بود، نمراتی بین 105 (یعنی هوشِ متوسط) تا 125 (یعنی با استعداد).
همچنین ممکن است فردی در سنین مختلف نمرات متفاوتی کسب کند. البته میتوان از نمره بهره هوشی یک کودک 11 ساله برای پیشبینی بهره هوشی وی در 21 سالگی استفاده کرد.
اما در کل، آزمونهای بهره هوشی فقط باید به عنوان یکی از ابزارهای ارزیابی هوش مورد استفاده گیرند. عوامل دیگری نیز وجود دارند که بر موفقیت کودکان تأثیر میگذارند، مانند زمانیکه صرف تمرین میکنند و طرز فکرشان.
تمرکزو فکرمبتنی بررشد به شکوفایی افراد کمک میکند
یادگیری هر مهارتی نیازمند تمرین است. برای بهتر شدن، باید تمرین عمدی انجام دهید؛ یعنی تمرین مشخص و برنامهریزی شدهای که در آن سخت تلاش میکنید تا نقاط ضعفتان را بهبود ببخشید. در این زمینه مربیان و معلمان میتوانند کمک شایانی به شما بکنند.
مطالعهای در آکادمی موسیقی غرب برلین انجام شد که معمولاً در بحثهای حول تمرین، ذکر میشود. محققان در آن تحقیق دریافتند که اکثر ویولونیستها، فارغ از با تجربه و کاربلد بودن، هر هفته به مدت 50 تا 60 ساعت تمرین میکنند.
اما یک چیز بهترین ویولوسنتها را از بقیه متمایز میکرد: تمرین عمدی، نه استعداد. تعداد جلسات تمرین ویولونیستهای برتر، دو برابر بیشتر از بقیهی ویولونیستها بود.
آنها در این جلسات بر جنبههای خاص نوازندگی خود متمرکز میشدند و دستورالعملهای معلمان موسیقی خود را دنبال میکردند. بهترین ویولونیستها قبل از 19 سالگی در حدود 7410 ساعت تمرین انفرادی داشتند. این مقدار کمی بالارت از 7336 ساعت تمرین انفرادی ویولونیستهای میانسالی است که در ارکسترهای بینالمللی ویولون مینوازند.
همچنین طرز فکر مبتنی بر رشد، افراد را به سوی دستاوردهای بیشتر هدایت میکند. کارول دووِک، استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد، اولین کسی بود که طرز فکر ایستا و طرز فکر مبتنی بر رشد را برای توصیف دانشآموزان به کار برد.
افرادی که طرز فکرِ ایستا دارند، معتقدند که هرکس از بدو تولد در هر مهارتی، توانایی ثابتی دارد. اگر چنین شخصی در یک آزمون ریاضی رد شود، آن را به منزله بیاستعدادی خود تلقی میکند و احتمالاً قید ریاضی را میزند. اگر به کودکی بهطور مرتب گفته شود که عملکرد خوب او نتیجه استعداد ذاتیاش است، کم کم طرز فکر ایستا را درون او رشد دادهایم.
دانشآموزانی که طرز فکر مبتنی بر رشد دارند، معتقدند که میتوانند مهارتها و تواناییهای خود را بهبود بخشند. آنها فکر میکنند که موفقیت به تلاش بستگی دارد و شکست را نشانه «به اندازهی کافی تلاش نکردن» میدانند. آنها احتمالاً در مواجه با چالشها پافشاری میکنند، چیزهای جدیدی را امتحان میکنند و از شکست کمتر آسیب میبینند. در کل، طرز فکر مبتنی بر رشد باعث عملکرد بهتر میشود.
آیا بهرهی هوشی خلاقیت فرد را پیشبینی می کند؟
خلاقیت موضوع پیچیدهای است. توضیح دقیقی برای آن وجود ندارد و نمیدانیم چگونه ایجاد میشود، اما میدانیم که بسیار قدرتمند است. خلاقیت، بخش مهمی از فرآیند حل مسئله است و شامل ایجاد ایدهها و اندیشههای جدید و مفید در حل آن مسئله میشود.
آزمونهای بهره هوشی، توانایی ما را در قضاوت منطقی درمورد مشکلات آسان میسنجند، که مطمئناً بخش مهمی از هوش است. با این حال، آزمونهای بهرهی هوشی خلاقیت را نمیسنجند، زیرا خلاقیت موضوعِ پیچیدهتری است. خلاقیت یعنی اتخاذ چند رویکرد برای حل مشکلی پیچیده، بدون اینکه سریعاً آنها را کنار بگذاریم.
بسیاری از محققان تلاش کردهاند روشهایی برای پیشبینی خلاقیت کودک ابداع کنند. در سال 1921، لوئیس تِرمن مطالعهای بلندمدت را در تلاش برای پیدا کردن رابطهای بین بهرهی هوشی بالا با نبوغ خلاقانه آغاز کرد؛ اما در نهایت شکست خورد.
تِرمن از 168,000 کودک، آزمون بهره هوشی گرفت و فقط از کسانی که نمرهای بالاتر از 135 گرفتند، در مطالعهاش استفاده کرد. این گروه از کودکان که آنها را «موریانه» مینامید، میانگین نمرهای بالاتر از 151 داشتند که بسیار بالاست.
تِرمن متوجه شد که موریانهها نه تنها باهوشتر هستند به این معنی که دایرهی لغاتی بزرگتر و حافظهای قدرتمندتر دارند، بلکه بلندقدتر، اجتماعیتر و همچنین دارای ظاهری بهتر از همسالان خود نیز هستند.
35 سال بعد، تِرمن دستاوردهای این گروه از کودکان را جمعآوری کرد: 2000 مقاله علمی، 60 کتاب، بیش از 230 اختراع ثبت شده، 33 رمان و 375 داستان کوتاه و موارد زیاد دیگر.
موریانهها فوقالعاده باهوش بودند اما هیچ یک از آنها نابغهای واقعاً خلاق نبودند، یعنی هیچکدام از آنها حتی نقشی در پیدایش چیزی نداشتند که انقلابی در زمینهی خود ایجاد کند و هیچکدام از آنها جایزه بزرگی کسب نکردند. با اینحال، دو تن از کودکانی که بهخاطر بهره هوشی پایینشان از مطالعهی تِرمن کنار گذاشته شدند، برنده جایزه نوبل فیزیک شدند.
نظریه هوش شخصی
کافمن نظریه جدیدی درباره هوش ارائه نموده که از رویکردهای سنتی جامعتر است. پیش از این، نظریههای هوش، ویژگیهای مانند اشتیاق یا اراده را مرتبط با هوش نمیدانستند. آنها فقط راههایی را که افراد برای حل مسائل انتزاعی یکسان اتخاذ میکردند، مقایسه مینمودند، بدون در نظرگرفتن اینکه این افراد چگونه با موانع واقعی زندگی برخورد میکنند یا چگونه اهدافی که برایشان معنادار است، را دنبال میکنند.
کافمن تعریف پویاتری از هوش دارد؛ هوش در واقع یعنی نحوه تعامل تواناییهای هر فرد با فعالیتها و تصمیمهایش. رفتارهای واقعاً هوشمندانه، افراد را به اهدافشان نزدیک میکند. بنابراین در نظریهی هوش شخصی، صرفاً نمرات آزمون افراد با یکدیگر مقایسه نمیشود.
چهار اصل نظریه هوش شخصی:
1. اولین اصل، «خود» است که هوشِ انسانی در مرکز آن وجود دارد. «خود»، شامل تمام ویژگیهایی است که هویت فرد را تشکیل میدهند. در هنگام ارزیابیِ رفتار هوشمندانهای که شخص برای رسیدن به اهدافش انجام میدهد، باید خود را در نظر گرفت.
2. اصل دوم، مشارکت شخص در کارهایی است که انجام میدهد. مشارکت ما را قادر میسازد تا مهارتهای خود را ارتقا دهیم و بر روی کاری که در حال انجام آن هستیم، تمرکز کنیم. تمرین، مشارکت و توانایی تقریباً جداییناپذیر هستند. مثال ویولون نواختن را به خاطر بیاورید، این مثال، مصداقی از همین اصل است.
3. سومین اصل این است که شخص، برای رسیدن به اهدافش همیشه از تفکر ساده استفاده نمیکند. در کارهایی که شما را به سوی ناشناختهها میبرد، مانند تحقیقات علمی، تفکر خلاقانهی آنی به اندازهی تفکر ساده اهمیت دارد.
4. آخرین اصل این است که هیچ معیار عمومی و ثابتی برای هوش وجود ندارد که موفقیت یک فرد را تعیین کند.
محققان بر این باور هستند که افراد برای بهترین شدن در زمینهای خاص، نیازمند 10 سال تمرین سخت هستند، اما این عدد هم صرفاً یک میانگین است. هیچ قانون واحدی نمیتواند به درستی موفقیت همهی افراد را پیشبینی کند.
اصلاح سیستم آموزشی
اکثر کودکان در سراسر جهان با تغییر در روشهای آموزشی رایج و استاندارد موفق هستند. قرار است آموزش برای دانشآموزان سودمند و معنادار باشد. زمانی که افراد هدفی دارند که از نظرشان معنادار است و به آن متعهد میشوند، تلاش میکنند تا مهارتهایشان را بهبود بخشند.
بنابراین اگر قرار است آموزش به دانشآموزان کمک کند تا از توان بالقوهی خود بیشترین بهره را ببرند، باید بتوانند نیازهایشان را برآورده و علایقشان را پرورش دهد. دانشآموزان باید به گونهای راهنمایی و آموزش داده شوند که نهتنها بهدنبال اهداف خود بروند، بلکه مهارتهایی به آنها آموخته شود که دایرهی تواناییهایشان افزایش یابد.
پروژهی آینده، که توسط دو تن از فارغالتحصیلان دانشگاه ییل ابداع شده، رویکردی جدید در زمینه آموزش است که تا به امروز نویدبخش بوده است. دانشآموزانی که ایده و اندیشهای برای بهبود جوامع خود دارند و مربیانی که به آنها کمک میکنند تا ایدهی خود را به یک پروژه تبدیل کنند.
پروژهی آینده، کارکنان خود را از جواع محلی استخدام میکند و به آنها حقوق میدهد تا به صورت تماموقت در یکی از دبیرستانهای آمریکا بهعنوان مدیران رویا مشغول به کار شوند. مدیران رویا سیستم مشاورهای در مدرسه ایجاد میکنند که به دانشآموزان کمک میکند پروژههای آینده خود را بیابند.
همچنین فناوری میتواند با شخصیتر و جذابتر کردن آموزش، آن را بهبود بخشد. اگر واقعاً میخواهیم آموزش را تغییر دهید، دیگر نباید با بهره هوشی و نمرات درسی موفقیت را بسنجیم و به تدریج باید موفقیت را با مشارکت دانشآموزان بسنجیم.
شیمن شوکن، استاد علوم رایانهای، دو بازی مخصوص تلفن همراه ساخته تا کودکان بتوانند با سرگرمی و به شیوهای درگیرکنندهتر ریاضی را یاد بگیرند. در یکی از بازیها، کودک باید یک کاسه سیب را بهطور مساوی بین گروهی از موجودات فضایی تقسیم کند. در صورت تقسیم درست، امتیاز میگیرد و بازی پیشرفت آنها را ثبت میکند.
چنین فناوریای این امکان را برای کودکان فراهم میکند تا سریعتر و به شیوهای سرگرمکنندهتر و متناسب با پیشرفت خودشان یاد بگیرند. سیستم آموزش سنتی برای کودکان بسیار باهوش ما به اندازهی کافی خوب نیست.
ارسال نظر
0دیدگاه
لطفاً پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی، تبلیغ، لینک باشد منتشر نشده و حذف می شوند.
خبر خوب اینکه در مقالات آموزشی مطالب زندگینامه افراد ثروتمند دنیا، خلاصه کتاب مدیریتی برای مدیران و مصاحبه های اختصاصی با کارآفرینان برتر ایران را برای مدیریت کسب و کار خودتان برایتان قرارداده ایم.
دیدن نظرات بیشتر
تعداد کل نظرات: 0 نفر
چک لیست های زندگی جدید
هر روز چک لیست های جدید برای شما آماده و منتشر میکنیم.