موقعیت شما در سایت:
خلاصه کتاب جذب دیگران در 90 ثانیه
خلاصه کتاب جذب دیگران در 90 ثانیه
0 نظر
0 لایک
231 بازدید
تاریخ انتشار: 1402/03/04
توضیحات
احتمالاً میدانید که انسانها موجوداتی اجتماعی هستند و از زندگی اجتماعی و وقتگذراندن با دیگران بهره میبرند. اما آگاه باشید که محدودکردن خود به یک حباب اجتماعی و برقرار کردن تعامل با عدهای معدود در طول زندگی، برای شما کافی نیست.
برای دست یافتن به تمام فواید زندگی اجتماعی باید به طور مداوم با افراد جدید ملاقات کنید. در حقیقت، فواید چنین زندگی اجتماعی پرتحرکی عمیق و ریشهای است: افرادی که بهدنبال آشناشدن با دیگران هستند و برای این امر وقت میگذارند، بیشتر درمورد خودشان اطلاعات کسب میکنند و حتی عمر طولانیتری خواهند داشت.
شما با اضافهکردن افراد جدید به قلمروی اجتماعی خود، مهارتهای اجتماعی خود را تقویت میکنید و یاد میگیرید که چگونه محبوبتر باشید. با اینکه محبوبیت شما ارتباط زیادی با ویژگیهای ظاهری مانند پوششتان دارد، اما آنچه که واقعاً اهمیت دارد این است که افراد از معاشرت با شما چه احساسی پیدا میکنند.
افراد محبوب، گشادهرو، صادق و قابل اطمینان هستند و رفتاری دوستانه و اعتماد به نفس بالایی دارند. پس اجتماعی بودن برای پرورش مهارتهای شما خوب است. از طرف دیگر، دانشمندان کشف کردهاند که احتمال ابتلا به بیماری و حتی مرگ زودرس برای افرادی که زندگی اجتماعی پویایی ندارند، بالاتر است.
دکتر لیسا برکمن از دانشکده علوم بهداشتی دانشگاه هاروارد در سال 1979 تحقیقاتی در شهر آلامِدا در ایالات کالیفرنیا انجام داد. او طی این تحقیقات 7000 نفر از مردان و زنان 35 الی 65 ساله را مورد بررسی قرار داد. وی پس از بررسی و تحقیق روی این افراد در طول 9 سال، به این نتیجه رسید که احتمال مرگ بر اثر بیماری در افرادی که ارتباطات اجتماعی کمتری داشتند، سه برابر بیشتر بوده است!
اما پیدا کردن دوستهای جدید سخت است و اکثر ما زمان کافی را برای وقت گذراندن با غریبهها، به منظور یافتن دوستان جدید نداریم. علاوه بر این، اگر در همان لحظات ابتدایی در نظر کسی جذاب نباشیم، معمولاً ارتباطمان ادامه پیدا نمیکند. پس اگر میخواهید دیگران شما را دوست داشته باشند، باید از همان لحظه اول کار خود را آغاز کنید.
چه چیزی در شکل گرفتن یک رابطه حیاتی است
همانطور که گفته شد، اولین لحظاتی که با یک شخص جدید میگذرانید، برای شکل گرفتن یک رابطه به شدت حیاتی هستند. اما آیا میدانستید که فرآیند دوست شدن حتی قبل از اینکه حرفی بزنید، شروع میشود؟
اولین چیزهایی که یک فرد در مورد شما متوجه میشود، بدن، چشمها و حالت چهره شماست و این سه عنصر باید گشادهرویی شما را به نمایش بگذارند.
برای این کار، علاوه بر اینکه خود را علاقهمند نشان میدهید و کاری میکنید که طرف مقابل احساس کند به او اهمیت میدهید، بدن خود را نیز کاملاً مقابل او قرار دهید. این کار صمیمیت، تعهد کامل به مکالمه و تمایل شما به ارتباط برقرار کردن را نشان میدهد. سپس برای اینکه اعتمادش را جلب کنید، مستقیم به چشمهایش بنگرید و به محض اینکه بین شما ارتباط چشمی برقرار شد، اولین کسی باشید که لبخند میزند.
با لبخند خود به طرف مقابل نشان میدهید که خوش برخورد، صمیمی و بیریا هستید. پس از اینکه چنین برخورد گرم و خوشایندی از خود نشان دادید و حس خوبی به طرف مقابل منتقل کردید، سر گفتوگو را بازکنید. این کار را با یک احوالپرسی معمول ماند یک سلام با لحنی خوشایند، انجام دهید. سپس خود را معرفی کنید.
میتوانید اسم کوچک خود را به او بگویید تا وی نیز به معرفیکردن خود ترغیب شود. به محض اینکه طرف مقابل شما این کار را انجام داد، اسمش را با گفتن جملهای مانند «برنا، از آشناییت خوشحالم» تکرار کنید تا با این کار اسم او در خاطرتان باقی بماند. در نهایت کمی به سمت او متمایل شوید تا علاقه و گشادهرویی خود را نشان دهید. البته مراقب باشید که این کار شبیه به یک ژست نمایشی نباشد و حرکتی نامحسوس و غیر قابل مشاهده باشد. همچنین، میتوانید با او محکم و صمیمانه دست بدهید یا اینکه هنگامیکه اندکی به سمت او خم شدهاید، دستان خود را در دو طرف بدن خود قرار دهید.
چطوریک ارتباط دوستانه شکل می گیرد؟
علایق مشترک و تفاهم بیابید
برای اینکه بتوانید با کسی گفتوگوی خوبی داشته باشید، علایق مشترکتان را بیابید و ببینید بر سر چه چیزهایی با هم تفاهم دارید. بهاینترتیب، بهطور طبیعی ارتباط دوستانهای بین شما شکل میگیرد. اما این امر همیشه ممکن نیست. زمانیکه هیچ موضوع مشترکی برای صحبتکردن پیدا نمیکنید، سعی کنید خودتان شرایط را برای برقراری ارتباط دوستانه به وجود بیاورید.
برای یک لحظه رفتار، حالت صورت، لحن و همچنین آهنگ صدای خود را تغییر دهید تا بیشتر شبیه به شخص مقابل به نظر برسید. این روش برای ایجاد ارتباط دوستانه بهطورطبیعی، موثر واقع میشود، زیرا بهطور کلی برقراری ارتباط با فردی که شبیه به ما حرف میزند و عمل میکند، راحتتر است.
اما به یاد داشته باشید که برقراری چنین ارتباطی بدون رفتار مناسب غیرممکن است. هرکس ممکن است دو نوع رفتار از خود نشان دهد: رفتار مفید و رفتار مضر. رفتار مفید یعنی زبان بدن و برخورد درستی داشته باشید. برای اینکه بتوانید رفتار مفیدی از خود نشان دهید، ببینید میخواهید از برقراری ارتباط و گفتوگو چه چیزی به دست بیاورید.
تنها زمانی میتوانید زبان بدن درستی داشته باشید که دقیقاً بدانید چه میخواهید و چه هدفی در سر دارید. بنابراین، پیشازآنکه مکالمهای را آغاز کنید، هدف نهایی خود و رویکردی که شما را در راه رسیدن به آن یاری میکند را مشخص کنید.
برای مثال، تصور کنید صبح بدی را پشت سر گذاشتهاید اما باید به سر کار بروید و با یک مشتری مهم قرارداد ببندید. به همین خاطر، نباید اجازه دهید که حال بدتان بر عملکرد شما تأثیر بگذارد. کاملاً بر جلسه پیشِ رو و نتیجهای که میخواهید از آن بگیرید تمرکز کنید.
انجامدادن چنین کاری شما را وادار میکند رفتار خود را تغییر دهید، لبخند بزنید و همچنین زبان بدن مناسبی داشته باشید؛ یعنی کارهایی که باعث میشوند تأثیر مثبتی روی طرف مقابل خود بگذارید.
در مقابل، هنگامیکه بر روی چیزی که از یک گفتوگو یا موقعیت نمیخواهید و برایتان مطلوب نیست، تمرکز کنید، رفتاری مضر از خود نشان میدهید.
برای مثال، در بحثی با رئیس خود ممکن است روی اینکه نمیخواهید او سر شما فریاد بزند متمرکز شوید. در نتیجه، زبان بدن شما منفعل و ضعیف میشود و تأثیری منفی بر رئیستان میگذارید.
نقش زبان بدن در ارتباطات+ توضیحات کامل
همانطور که گفته شد، زمانی که رفتاری مفید در پیش میگیرید، استفاده درستی از زبان بدن خود نیز میکنید. حال بیایید نگاهی دقیقتر به زبان بدن بیندازیم. زبان بدن شامل حرکات دست و سر، حالات صورت و همچنین نحوه استقرار بدن است که به دو دستهی باز و بسته تقسیم شود.
زبان بدن باز، قلب و بدن شما را به نمایش میگذارد. این کار به دیگران نشان میدهد که شما علاقهمند و مشتاق هستید که با آنها ارتباط برقرار کنید. در نتیجه، زمانی که دو نفر هنگام شروع مکالمه روبهروی هم قرار میگیرند و قلب خود را به سمت یکدیگر جهت میدهند، ارتباطی قوی میان آنها شکل میگیرد و اعتمادشان به هم زیاد میشود.
در نقطه مقابل، زبان بدن بسته شامل حرکاتی است که بازتابدهنده مقاومت، ناامیدی، بیحوصلگی و عصبیبودن است و از نمایان شدن قلب جلوگیری میکند.
دست به سینه بودن یکی از رایجترین مثالهایی است که میتوان درمورد زبان بدن بسته و دفاعی به کار برد. دستانی که جلوی سینه را پوشاندهاند باعث میشوند قلب فرد رویت نشود و احساساتش پنهان بماند و به تبع آن، طرف مقابل نیز اشتیاقی برای ادامه بحث در خود نمییابد. زاویهدار بودن و روبهروی طرف مقابل قرار نگرفتن نیز میتواند احساس مشابهی ایجاد کند.
زبان بدن تنها راجع به بدنتان نیست و صورت و حالات آن را نیز شامل میشود. حالات صورت را هم میتوان به دو دستهی باز و بسته طبقهبندی کرد. یک صورت باز لبخند میزند، ارتباط چشمی برقرار میکند و حالتی پویا به همراه ابروهایی بالا رفته دارد. در مقابل، یک صورت بسته عبوس به نظر میرسد و از برقراری ارتباط چشمی گریزان است.
پس اگر میخواهید سایرین به شما اعتماد کنند، باید مطمئن شوید بدنتان نیز همان حرفهایی را میزند که از دهانتان خارج میشود.
در سال 1967 آلبرت محرابیان یکی از پروفسورهای روانشناسی دانشگاه یو.سی.ال اظهار داشت: «اعتبار هر فرد به میزان انطباق سه جنبه ارتباطی بستگی دارد: ارتباط صدایی، کلامی و دیداری».
بهعبارت دیگر چیزی که میگویید نحوه بیان آن و سیگنالهایی که بدن شما به هنگام گفتنش ارسال میکند، باید با یکدیگر همسو باشند. اگر چنین نباشد طرف مقابل ناآرامی نهفته در بدنتان را حس میکند و در نتیجه هر دوی شما احساس ناخوشایندی پیدا میکنید.
تصور کنید یکی از دوستان شما دست به سینه ایستاده، در حال نگاهکردن بهسمت دیگری است و پایش را با ناآرامی روی زمین میزند و در عین حال میگوید حالش خوب است. مشخص است که او اصلاً خوب به نظر نمیرسد. و زبان بدنش با کلامش مغایرت دارد.
مردم با چه کسانی احساس امنیت و راحتی می کنند؟
مردم برای استخدام یا برقراری ارتباط عاطفی بهدنبال افرادی هستند که شبیه به خودشان باشند یا به آنها احساس امنیت و راحتی القا کنند. چنین ادعایی منطقی بهنظر میرسد، چون ما معمولاً در کنار افرادی که رفتارهای مشابهی با رفتار ما دارند، احساس راحتی میکنیم.
در واقع، از لحظه تولد تاکنون شما در حال تطبیقدادن خود با دیگران بودهاید، حتی اگر متوجه این موضوع نشده باشیم. ریتم بدن یک نوزاد با مادرش تطبیق پیدا میکند و سپس این گرایش در طول زندگی او نیز ادامه دارد.
برای مثال سلیقه پوشش لباس در یک فرد بزرگسال معمولاً تحت تأثیر شریک زندگیاش قرار میگیرد.
اما چرا چنین چیزی اتفاق میافتد؟ آیا این گفته بدین معناست که همه ما در حال تقلید و تظاهر هستیم؟
در واقع، این یک شیوه کاملاً طبیعی و نهفته در ذات انسان برای تطبیقیافتن با دیگران است و واکنشی عادی نسبت به رویدادهای خارجی تلقی میشود.
برای مثال، زمانیکه کسی به شما لبخند میزند، شما بیدرنگ اشتیاق پیدا میکنید تا لبخندش را با لبخند خود پاسخ دهید. بهطور مشابه، وقتی کسی خمیازه میکشد باعث میشود شما نیز خمیازه بکشید و اگر بوکسوری را ببینید که مشت میخورد، شما نیز دردش را احساس میکنید.
پس این هماهنگسازی و تطبیق بخش اعظمی از زندگی ما را تشکیل میدهد و در برقراری ارتباط دوستانه با دیگران بسیار موثر است. اما تطبیق در این بحث دقیقاً به چه معناست؟ تطبیق یعنی با احتیاط و بهطور نامحسوس، از رفتار، نحوه قرارگرفتن بدن، حالات صورت، نفسکشیدن و صدای طرف مقابل تقلید کنید. برای انجام این کار میتوانید دقیقاً خود را شبیه به فرد مقابل کنید یا تنها بازتابی از رفتار وی را نشان دهید.
هماهنگی با صدای طرف مقابل نیز میتواند ابزار قدرتمندی باشد، بهخصوص اگر او با صدایی آرام صحبت میکنند و شما معمولاً با صدای بلند صحبت میکنید. طبیعتاً طرف مقابل شما به هنگام صحبتکردن با فردی که مانند خودش با آرامش صحبت میکند، احساس راحتی بیشتری دارد.
تأثیر پرسشهای بهجا و خوب گوش دادن برمکالمه
تا اینجا درمورد اینکه چگونه با نشانههای بصری و تن صدا کاری کنید که یک فرد در حضور شما احساس راحتی کند صحبت کردیم.
اما واضع است که گفتوگو نیز برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل مهم و حیاتی است. پس چگونه باید یک گفتوگو را به شیوهای صحبح آغاز کنید؟
پرسش سوال در آغاز یک گفتوگو
سوالات به دو دسته تقسیم میشوند:
1.آنهایی که نطق دیگران را باز میکنند.
2.آنهایی که مردم را به سکوت دعوت میکنند.
گونه اول دیگران را به صحبت کردن ترغیب میکنند. تصور کنید که در یک رستوران هستید و میخواهید گفتوگویی ساده با یک غریبه داشته باید. شاید چیزی شبیه به این جمله بگویید: «چه رستوران خوبی. فکر میکنید سرآشپز اهل کجاست؟»
صرفنظر از سوالی که میپرسید، مهم این است که از کلماتی استفاده کنید که از طرف مقابل یک توضیح یا نظر میخواهد. به سوالاتی فکر کنید که با کلماتی نظیر «چه کسی؟»، «چهزمانی؟»، «چی؟»، «کجا؟»، «چگونه؟» یا «چرا؟» آغاز میشوند.
در نقطه مقابل سوالاتی قرار دارند که جواب بله یا خیر در پی دارند. برای مثال، اگر از طرف مقابل بپرسید: «زیاد به این رستوران میآیید؟» باید خوششانس باشید که بهغیر از یک جواب مثبت یا منفی ساده، اطلاعات بیشتری از طرف مقابل دریافت کنید.
برای برقراری ارتباط موثر، علاوه بر پرسیدن سوالات مناسب، باید خوب گوش فرا دهید و با طرف مقابل همدلی کنید.
برای اینکه به طرف مقابل خود نشان دهید که گفتههایش را درک میکنید، باید بسیار بیشتر از شنیدن آنها با گوش، آنها را احساس کنید؛ باید به اندازه کافی با او ارتباط چشمی برقرار کنید (اما نه اینکه به او خیره شوید)، با قراردادن بدن خود روبهروی او با تمام وجود حرفهایش را بشنوید، کمی به سمت او متمایل شوید و سر خود را تکان دهید.
اگر میخواهید چیزی بگویید، هیچگاه حرف او را قطع نکنید و حتماً احساسات خود را نسبت به گفتههایش نشان دهید. برای مثال اگر گفت: «واقعاً زندگیکردن در نیویورک را دوست دارم اما احتمالاً بهخاطر ترفیع همسرم باید به واشنگتن نقل مکان کنیم». باید با احساس بگویید: «واقعاً؟! قطعاً تصمیم سختی پیش رو دارید. امیدوارم بهترین تصمیم را بگیرید».
چطور بفهمیم چه حسی در فرد غالب است؟(ارتباط موثر)
در سال 1970 ریچارد بندلر و جان گریندر، خالقان دیدگاه برنامهریزی عصبی کلامی یا NLP فهمیدند که مراجعین آنها توانایی این را داشتند که دنیا را از سه حس مختلف نظاره کنند: بینایی، شنوایی و لامسه.
قاعدتاً همه مردم از تلفیق این سه حس با یکدیگر استفاده میکنند، اما همیشه یکی از این حواس بر سایر آنها غالب است. حال اگر بدانیم در شخص مقابل ما کدام روش غالب است، میتوانیم از آن کمال استفاده را ببریم.
افرادی که بیشتر از حس بیناییشان بهره میبرند یا دیداری هستند، عمدتاً به ظاهر اهمیت زیادی میدهند. آنها عموماً تفکر بصری دارند، شیکپوش هستند و تند صحبت میکنند. این افراد حتی در کلماتی که به کار میبرند از افعال و کلامات مرتبط با حس بینایی استفاده میکنند، مثلاً میگویند: «میبینم که امروز خیلی سرحالی!»
افرادی که بیشتر از حس شنواییشان استفاده میکنند یا شنیداری هستند، عاشق گفتگو هستند، صدایی روان، خوشآهنگ و رسا دارند و به کلمات و صداها علاقهمندند. بههمیندلیل آنها به سمت شغلهایی مانند کار در صداوسیما، تدریس و وکالت گرایش پیدا میکنند. آنها معمولاً چنین جملههایی را به کار میبرند: «به گوشم آشناست» یا «از لحن صداش خوشم نیامد!»
و در نهایت افرادی که روی حس لامسه تمرکز بیشتری دارند یا لمسی هستند، چیزهای جامدی که میتوانند لمس کنند را دوست دارند. آنها صدای آرامی دارند، آهسته صحبت میکنند و لباسهایی را دوست دارند که بافتی قابل لمس دارند. آنها معمولاً چنین چیزی میگویند: «احساست نسبت به این مسئله چیست؟»
با تطبیقدادن پاسخهای خود با حس غالب هر فرد، میتوانید کاری کنید که بیشتر شما را دوست داشته باشد. حرکات چشم نیز میتواند به شما کمک کند که حواس مورد علاقه هر فرد را تشخیص دهید.
برای مثال، اگر از سه نفر مختلف که هر کدام یکی از حواس بینایی، شنوایی و لامسه را میپسندند، بپرسید: «در تعطیلات از چه چیزی بیشتر لذت بردی؟»، فرد دیداری به بالا نگاه میکند، به نحوی که انگار به دنبال جستجوی پاسخ است، فرد شنیداری به چپ یا راست نگاه میکند، گوی میخواهد گوشش را ببیند و فرد لمسی به پایین مینگرد.
به عبارت دیگر، اگر در مورد بهترین روش برای ارتباط برقرارکردن با فردی مطمئن نیستید، کافی است به چشمهایش نگاه کنید. با انجام این کار خواهید دانست که کدام حس در آن فرد غالب است. سپس میتوانید با زبان خودش با او صحبت کنید.
ارسال نظر
0دیدگاه
لطفاً پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی، تبلیغ، لینک باشد منتشر نشده و حذف می شوند.
خبر خوب اینکه در مقالات آموزشی مطالب زندگینامه افراد ثروتمند دنیا، خلاصه کتاب مدیریتی برای مدیران و مصاحبه های اختصاصی با کارآفرینان برتر ایران را برای مدیریت کسب و کار خودتان برایتان قرارداده ایم.
دیدن نظرات بیشتر
تعداد کل نظرات: 0 نفر
چک لیست های زندگی جدید
هر روز چک لیست های جدید برای شما آماده و منتشر میکنیم.