موقعیت شما در سایت:
خلاصه کتاب نگرش
خلاصه کتاب نگرش
0 نظر
0 لایک
356 بازدید
تاریخ انتشار: 1402/03/09
توضیحات
نقش نگرش در دیدگاه ما نسبت به خود و اطرافیان در این پست توضیحات مختصر و مفیدی در رابطه با نگرش به شما داده می شود.
نقش نگرش بر دیدگاه ما
از شکل جمجمعه گرفته تا اندازهی پاها، ویژگیهای جسمانی بدن کم و بیش از پیش تعیین شدهاند. البته میتوان جراحی پلاستیک انجام داد یا ممکن است یکی از استخوانها بشکند، ولی ما انسانها عموماً کنترل بسیار کمی بر ویژگیهای بدنمان داریم.
ولی آیا تواناییهای ذهنی و فیزیکی، مانند بسکتبال بازی کردن، نقاشی یا حل مسائل ریاضی نیز دست خودمان نیست؟ این موارد ارثی هستند یا اکتسابی؟
امروزه اکثر دانشمندان بر این عقیدهاند که تبدیلشدن به یک ویولونیست خوب، علاوه بر ویژگیهای ذاتی، نیازمند سالها تمرین نیز هست.
با این حال، هرکس جواب متفاوتی برای این سوال دارد، زیرا نگرش ما نقشی حیاتی در دید ما نسبت به خودمان و اطرافیان دارد.
این دو حالت افراطی مبنای مفهوم نگرش ایستا و نگرش مبتنی بر رشد را شکل میدهند.
افرادی که نگرش ایستا دارند، خو درا در بعضی زمینهها بهصورت ذاتی با استعداد، و در برخی از زمینههای دیگر بیاستعداد میدانند. اما کسانیکه نگرش مبتنی بر رشد دارند، فکر میکنند اگر به اندازه کافی تلاش کنند، میتوانند در هر زمینهای موفق شوند.
افراد با نگرش مبتنی بر رشد در طول زندگی برای یادگیری مهارتهای جدید تلاش میکنند و به طور فعال در روابط مختلف مشارکت دارند.
و بدینصورت همواره رشد مییابند. از نظر آنها زندگی همیشه و از هر لحاظ در حال تغییر است.
برخلاف آنها، نگرش صفر و یکی افراد با نگرش ایستا، اغلب اوقات جلوی پیشرفتشان را میگیرد. اگر آنها در چیزی شکست بخورند، سرشان را مثل کبک زیر برف میکنند یا تقصیر را به گردن دیگران میاندازند. همچنین آنها به جای کارکردن روی روابطشان، در پی عشق جاویدان میگردند.
تفکر ایستا چیست؟
افراد با نگرش ایستا معتقدند که مهمترین چیز استعداد است. از نظر آنها تواناییهای افراد از ابتدا ثابت و مشخص است؛ افراد ذاتاً یا با استعداد و باهوش هستند یا بیاستعداد و ناتوان و همیشه نیز اینگونه خواهند بود.
شرکتهای بزرگ مانند انرون و مککنیزی چنین طرز فکری دارند. آنها انتظار دارند با استخدام این فارغالتحصیلان باهوش و با تواناییهای خیرهکنندهی آنها عملکرد شرکت به سرعت بهتر شود. اما از آنجا که این افراد بسیار با استعداد هستند، دورههای آموزشی کمی سپری میکنند و از آنها انتظار نمیرود در شغل خود پیشرفت کنند یا با رشد و پیشرفت نقشهای جدیدی پیدا کنند.
در نتیجه، مافوقهایشان دائماً آنها را ارزیابی میکنند: آیا این فارغالتحصیلان همانقدر که فکر میکردیم باهوش هستند یا اشتباههایشان نشان میدهد که استعداد کافی برای انجام کار را ندارند.
افراد با نگرش ایستا عقیده دارند افرادی که از روز اول در کار خود بینقص نیستند، هیچوقت به این درجه نخواهند رسید و بهتر است هرچه زودتر عذر آنها را بخواهند.
علاوه بر آن، افراد با نگرش ایستا عقیده دارند فقط توانایی انجام کارهایی را دارند که در آن با استعداد هستند، که برخلاف ضربالمثل معروفِ «کار نیکوکردن از پرکردن است» است.
از آنجا که اینگونه افراد به سرعت خودشان و دیگران را در کاری خوب یا بد تشخیص میدهند، گمان میکنند که دیگران نیز دائماً در حال قضاوت آنها هستند. به همین دلیل احساس میکنند باید در همه موقعیتهای ممکن استعداد و هوش خود را به رخ دیگران بکشند.
آنها احساس میکنند که کل شخصیتشان در خطر است و تنها یک اشتباه کافی است تا برای همیشه از نظر دیگران بیکفایت و فاقد صلاحیت شناخته شوند. آنها دائماً بهدنبال تأیید شدن از سوی دیگران هستند تا غرورشان را حفظ کنند و قوت قلب بگیرند که همانقدر که تصور میکنند، خوب هستند.
رشد و پیشرفت در نگرش مبتنی بر رشد
وقتی در مدرسه به کودکان دارای نگرش مبتنی بر رشد، مسألهی ریاضی سختی داده میشود، آنها این چالش را قبول میکنند و دوست دارند که مسائل مشابه بیشتری را در خانه حل کنند. آنها میدانند که هرچه مسائل بیشتری را حل کنند، بیشتر یاد میگیرند.
برای کودکانی که نگرش مبتنی بر رشد دارند، هیچ حد و مرزی وجود ندارد. تعیین ضریب هوشی آنها در زمان حال سخت است،چه برسد به پیشبینی مقدار آن در آینده. البته نمراتشان نشاندهندهی وضعیتشان در زمانی خاص است، اما این کودکان باور دارند که میتوانند با تلاش زیاد، تعهد و پشت کار بیشتر یاد بگیرند.
علاوه بر این، آنها به دنبال نمره 20 یا بهتر بودن از دیگر دانشآموزان نیستند. آنها میخواهند لذت تلاش زیاد برای شکوفا کردن پتانسیلهایشان را بچشند.
آنها در هر زمینهای مثل موسیقی، فوتبال و طراحی بیوقفه تلاش میکنند و کاملاً آگاه هستند که تنها از طریق تمرین (و هرازگاهی شکست) میتوانند مهارتهایشان را بهبود بخشند.
افراد با نگرش مبتنی بر رشد، از اینکه از هر فرصتی استفاده میکنند تا از بهترینها یاد بگیرند، لذت میبرند. آنها در استراتژیهایی که در گذشته از آنها استفاده میکردند تجدیدنظر میکنند و بعضاً از آنها دست میکشند و دائماً در این فکر هستند که چگونه میتوانند اشتباهات و نقاط ضعفشان را برطرف کنند و از بین ببرند.
آنها در روابط عاطفیشان نیز همسرشان را به یادگیری مداوم و بهبود خود تشویق میکنند. در هنگام ورزشهای گروهی، میدانند که در خدمت تیم هستند. در هنگام ادارهی کسبوکار، برای کارمندانشان احترام قائلند، قدر زحماتشان را میدانند و نظر صادقانهی آنها در مورد مسائل مختلف را جویا میشوند، حتی اگر حقیقت به کامشان شیرین نباشد.
افراد با نگرش مبتنی بر رشد از مشکلات استقبال میکنند و آنها را بهعنوان چالشهایی برای خود در نظر میگیرند، نه مشکلاتی حل نشدنی. آنها با تمایل قلبی انرژی خود را صرف بهبود خود و جهان اطرافشان میکنند.
گرفتن تأیید دیگران یا پیشرفت
لیایاکوکا زمانی مدیرعامل شرکت کرایسلر موتورز شد که این شرکت در آستانهی ورشکستگی بود. او به لطف تصمیمگیری سریع و حس خوبش نسبت به کارمندان، موفق شد این شرکت را دوباره شکوفا سازد.
اما پس از آن، ناگهان رفتارش تغییر زیادی کرد. او از خود بسیار خشنود و راضی بود، قدرت خود را به رخ کارمندانش میکشید و به جای تلاش برای رفاه شرکت، بیشتر انرژیاش را صرف بالابردن خود میکرد. تنها هدفش جلب تأیید دیگران شده بود.
ایاکوکا نمونهای از نگرش ایستا را نشان میدهد. از آنجا که او همه چیز را در دو دستهی «خوب» و «بد» دستهبندی میکرد، حس میکرد دیگران او را با دقت تحت نظر دارند، و او را بهعنوان فردی برنده یا بازنده میشناسند و از آنجا که دوست داشت بهعنوان برنده شناخته شود، بهجای اینکه بهدنبال راههایی برای پیشرفت و بهبود شرکت باشد، سعی میکرد تا جای ممکن فردی با هوش و با استعداد جلوه کند.
ولی لو گرستز که در دوران بحران شرکت IBM ریاست آن را برعهده گرفت، دقیقاً نقطهی مقابل او بود. پیش از او، نگرش ایستا بر محیط شرکت غالب بود و انرژی شرکت به جای تمرکز بر انجام کارها و کمک به دیگران و کار گروهی، به خاطر اختلال نظرهای داخلی هدر میرفت. هرکس بهدنبال نفع خویش بود و در نتیجه شرکت نمیتوانست نیازهای مشتریان را برآورده کند.
گرستنر برای تغییر این وضعیت سلسله مراتب شرکت را برچید و به کارمندانی که از همکاران خود حمایت میکردند، پاداش داد. او همچنین روندهای ارتباطی درون شرکت را سادهتر کرد و خود را هم سطح کارمندانش قرار داد. این کار باعث شد تا در زمان کوتاهی با تعداد زیادی از کارمندانش رابطهای شخصی برقرار کند.
نگرش مبتنی بر رشد گرستنر باعث شد تا محیط کاری جدیدی بر اساس کارگروهی و پیشرفت ایجاد کند. تمرکز از موفقیتهای شخصی به پیشرفتهای مشترک انتقال یافت. او با کمک این مفهوم، توانست موفقیت با دوامی در IBM ایجاد کند.
شکست فاجعه یا فرصت؟!
شکست برای افرادی که طرز فکری ایستا دارند، عواقب شدیدی در پی دارد.
سرجیو گارسیای گلفباز را در نظر بگیرید. در هنگام باختهای پیاپیاش، او از فرط عصبانیت چندین دستیار را اخراج کرد. حتی یک بار تقصیر را گردن کفشهایش انداخت و آنها را از پا در آورد و به سمت یکی از تماشاگران پرتاب کرد.
از نظر افرادی که نگرش ایستا دارند، از شکست نمیتوان چیزی آموخت. از نظر آنها، حتی یک شکست هم به منزلهی سندی برای همیشه بازنده بودن است. تنها یک شکست برای نابودی تمامی موفقیتهای گذشته کافی است.
افراد با نگرش ایستا بهانه میتراشند، تقلب میکنند، علاقهی خود را از دست میدهند و مسیر خود را عوض میکنند تا اندک اعتمادبهنفس باقیمانده برای خویش را حفظ کنند.
آنها بهدنبال بهبود یا تحلیل نقاط ضعفشان نیستند و برای بهتر شدن تمرین نمیکنند. آنها خود را محصولی تمام شده میپندارند، نه فرآیندی در حال تغییر.
حتی بسکتبالیست معروف، مایکل جردن در بازهای در طول دوران حرفهای خود نمیتوانست همهی توپها را تبدیل به امتیاز کند. او 26 موقعیت کسب امتیاز خوب را از دست داد. اگرچه، به جای این که سر خود را مثل کبک در برف فرو کند، موقعیتهایی را که از دست داده بود، بارها تمرین و تکرار کرد. او در پایان دوران حرفهای خود، تکنیکیترین شوتزن بسکتبال بود.
واضح است که مایکل جردن نگرش مبتنی بر رشد داشت. به جای اینکه تقصیر را گردن همتیمیها یا زمین مسابقه بیاندازد، بهدنبال راههایی که بتواند مهارتهایش را بهبود بخشد میگشت تا بازیاش را بهتر کند.
او اشتباهات خود را تحلیل کرد، بیش از پیش تلاش نمود، با دیگران مشورت کرد و به راهنماییهای دیگران گوش داد. او شدیداً باور داشت مادامی که به اندازهی کافی تلاش کند، میتواند شکستهایش را به پیروزی تبدیل نماید.
دوری از سختی یا استقبال از سختی
چیزهای زیادی در زندگی وجود دارد که تنها با تلاش میتوان به آنها دست یافت. با این حال وقتی افرادی که نگرش ایستا دارند با موقعیتهای دشوار مواجه میشوند، فقط ریسک آن موقعیت را میبینند. زیرا هرچه زمان و انرژی بیشتری صرف موضوعی کنند، درصورت شکست، بهانههای کمتری دارند.
علاوهبراین، آنها معتقدند که استعداد ذاتی بسیار تأثیرگذار است؛ افراد با استعداد زیادی به تلاش زیاد ندارند.
چنین فردی نمیتواند بدون زیر سوال بردن استعدادهایش، بهتر شود. به همین دلیل از موقعیتهای دشوار اجتناب میکنند. آنها نمیخواهند خود را در معرض شکست قرار دهند و به اصطلاح «ضایع» شوند.
نادیا سالرنو سوننبرگ چنین رفتاری داشت. وی قبل از سن ده سالگی، تحسین کارشناسان را برانگیخته بود. تا 18 سالگی ویولن را اشتباه میگرفت و انگشتانش سفت بودند. هر بار که میخواست چیز جدیدی را امتحان کند، به قدری از شکست میترسید که ویولنش را بهخ کلاس نمیآورد و کلاً از ویولن زدن اجتناب میکرد.
اگر کریستوفر ریو نیز چنین طرز فکری داشت، پس از تصادفش، طبق نظر پزشکان، تا آخر عمر از گردن به پایین فلج میماند.
اگرچه، او نگرش مبتنی بر رشد داشت: به جای این که دست روی دست بگذارد و سرنوشتش را قبول کند، کنترل موقعیت را به دست گرفت. او برنامهی تمرینی سختی را سپری کرد و اتفاقی غیرممکن رخ داد؛ برخلاف تشخیص پزشکان، او توانست دستها، پاها و نهایتاً تمام بالاتنهاش را حرکت دهد.
افراد با نگرش مبتنی بر رشد در مواجهه با چالشها، فرصتهایی مییابند تا کارهای هدفمندی را دنبال کنند. آنها هرچه بیشتر غمگین و دلشکسته شوند، انرژی بیشتری صرف مبارزه با سرنوشت میکنند و سرنوشت خود را از نو مینویسند. آنها مثل ریوی برای ممکن کردن غیرممکنها تلاش میکنند.
تأثیر الگوهای دوران کودکی روی نگرش افراد
چه عواملی مشخص میکند که فردی نگرش ایستا دارد یا نگرش مبتنی بر رشد؟ چه عواملی مشخص میکند که شخصی پتانسیلهای خود را شکوفا میکند یا عمر خود را هدر میدهد؟
نگرش ما از بدو تولد شکل میگیرد و به تدریج تغییر میکند و رشد مییابد. نوزادان با نگرش مبتنی بر رشد چشم به جهان میگشایند؛ آنها میخواهند هر روز تا حد ممکن یاد بگیرند و رشد کنند.
بزرگسالان اطراف کودکان (معمولاً والدین) نقش بزرگی در این موضوع ایفا میکنند که آیا کودک تمایل به رشد خود را حفظ میکند یا نهایتاً دچار نگرش ایستا میشود.
رفتار کودکان بین 1 تا 3 سال نیز بر اساس طرز فکرشان است؛ کودکان با نگرش مبتنی بر رشد سعی میکنند به کودکان دیگری که در حال گریه کردن هستند کمک کنند، اما کودکان با نگرش ایستا برخلاف آنها از گریهی کودکان دیگر آرزده میشوند.
معلمان نیز الگوهای بسیار مهمی هستند و بر نوع نگرش کودکان تأثیر میگذارند.
بسیاری از معلمان بر این عقیدهاند که عملکرد دانشآموزان تغییرناپذیر است. یعنی دانشآموزان زرنگ همواره عملکرد خوبی دارند و نمرهی دانشآموزان ضعیفتر همیشه بد باقی خواهد ماند. در نتیجه دانشآموزان ضعیفتر طزر فکر ایستا پیدا میکنند.
اما معلمان خوب، یعنی آنهایی که واقعاً معتقدند که دانشآموزان میتوانند هرچیزی را یاد بگیرند، برخورد دیگری با چنین موقعیتی دارند. آنها با دانشآموزان خود راههای مختلف حل مسائل ریاضی یا فهم شاهنامه را یاد میدهند. دانشآموزان ضعیفتر نگرش مبتنی بر رشد را میپذیرند و نمراتشان بهتر میشود؛ آنها دیگر فکر نمیکنند که ذاتاً محکوم به «کند ذهن» بودن هستند.
نگرش ما کاملاً از پیش تعیین شده نیست. حتی ممکن است در دوران کودکی نیز تحت تأثیر الگوهایمان قرار بگیرد و تغییر کند.
چطور نگرشی مبتنی بر رشد داشته باشیم؟
همه میتواند نگرش مبتنی بر رشد داشته باشند
هیچکس نباید درمورد اینکه چه طرز فکری پیدا میکند، قربانی محیطش شود.
مثل همه ماهیچهها، میتوان مغز را نیز تمرین داد؛ اگر می خواهیم نگرش مبتنی بر رشد داشته باشیم، میتوانیم اینگونه فکرکردن را قدمبهقدم، به خود یاد دهیم.
فرض کنید به طور اتفاقی بشقابی را روی زمین میاندازید. احتمالاً اولین فکر (نشأتگرفته از نگرش ایستا) اینگونه است: «چقدر دستوپا چلفتی هستم!». اما کسانی که نسبت به واکنشهایشان آگاه هستند و میخواهند آنها را تغییر دهند میتوانند خود را به نگرش مبتنی بر رشد عادت دهند. مثلاً با خود بگویند: «خب، این اتفاقها پیش میآید. الان تمیزش میکنم و دفعهی بعد بیشتر مواظب خواهم بود».
تلاش برای رسیدن به نگرش مبتنی بر رشد، فرصت خوبی است تا از دیگران کمک بگیریم، با آنها راجع به اشتباهاتمان گفتوگو کنیم و برای رسیدن به اهدافمان نقشههایی بکشیم که مو لای درزشان نرود.
باید در نظر داشته باشیم که عوض کردن نگرش ایستا کار راحتی نیست.
نگرش ایستا احتمالاً در طی سالیان تبدیل به چیزی شده که از لحاظ احساسی به آن متکی هستیم؛ از ما در برابر شکست محافظت میکند و یا اعتماد بهنفسمان را افزایش میدهد. نگرش ایستا بارها مایهی تسلی ما شده است، پس ممکن است خلاصشدن از شر آن حس بدی داشته باشد.
در حقیقت، قرار نیست که نگرش ایستا را کاملاً از بین ببریم. معمولاً اگر تنها در موقعیتهای خاصی دید مبتنی بر رشد داشته باشیم، برای زندگیای خوب و موفق کافی خواهد بود. حتی اگر فردی احساس میکند در ورزش هیچ استعدادی ندارد، باز هم میتواند در کارش بسیار موفق باشد.
اتخاذ نگرش مبتنی بر رشد، به ما توانایی ممکن ساختن غیرممکنها در هر زمینهای را میدهد (مانند کریستوفر ریو) و باعث میشود که دائماً استعدادها و تواناییهایمان را بهبود بخشیم (مانند مایکل جردن). از این لحاظ، نگرش مبتنی بر رشد کلید رضایت از خود است.
ارسال نظر
0دیدگاه
لطفاً پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی، تبلیغ، لینک باشد منتشر نشده و حذف می شوند.
خبر خوب اینکه در مقالات آموزشی مطالب زندگینامه افراد ثروتمند دنیا، خلاصه کتاب مدیریتی برای مدیران و مصاحبه های اختصاصی با کارآفرینان برتر ایران را برای مدیریت کسب و کار خودتان برایتان قرارداده ایم.
دیدن نظرات بیشتر
تعداد کل نظرات: 0 نفر
چک لیست های زندگی جدید
هر روز چک لیست های جدید برای شما آماده و منتشر میکنیم.