موقعیت شما در سایت:
خلاصه کتاب رهبران آخر غذا می خورند
خلاصه کتاب رهبران آخر غذا می خورند
0 نظر
0 لایک
480 بازدید
تاریخ انتشار: 1402/02/19
توضیحات
هورمونهایی که در طول قرنها تکامل یافتهاند تا به ما کمک کنند با کنترل احساسات و تعدیل رفتارمان، بقا داشته باشیم. همان احساسات و رفتارهایی که مثل امروز، هزاران سال پیش هم ما را تحت تأثیر قرار میدادند.
هر زمان که کاری را به پایان میرسانیم، هورمون دوپامین با ایجاد حس خوشحالی و هیجان، به ما پاداش میدهد. مثل هیجانی که در زمان کودکی در شهر بازی داشتیم و یا حس خوشحالی که بعد از عقد قرارداد موفق داریم.
در کنار دوپامین، هورمونهای سروتونین و اوکسیتوسین در بن ما ترشح میشوند و به ما در ایجاد رابطه با دیگران کمک میکنند. همچنین هورمون آندروفین در بدن انسان ترشح میشود که خستگی و احساس درد را در لباس مبدلِ لذت فیزیکی به ما عرضه میکند.
ده هزار سال پیش، آندروفین به شکارچیان کمک میکرد تا علیرغم خستگی جسمی، تعقیب شکار را ادامه دهند و گوشت برای خانوادههای گرسنهشان فراهم کنند.
امروز هورمونهای آندروفین همان نقش قدیمیشان را به شکل دیگری ایفا میکنند. برای مثال، امروزه آندروفین الهامبخش ورزشکاران حرفهای مانند دوندهها است تا بتوانند به حداکثر توان خود دست یابند. آنها بعد از یک روز تمرینی سخت، باز هم با انگیزه برای تمرین فردا لحظه شماری میکنند.
همین هورمون است که باعث میشود که با وجود اینکه مدیران روز کاریشان را با خستگی فیزیکی تمام کنند، اما روز بعد با انرژی بیشتر و مصممتر به سرکارشان بروند. هرمونها در کنار کمک به بقای انسان، عامل پدیدار شدن سلسله مراتب اجتماعی در جوامع انسانی، به شکل کنونی هستند.
افراد ضعیفتر که بنا به هردلیلی نمیتوانستند شکار کنند؛ به عبارتی شکارچیان ضعیفی محسوب میشدند باید نقشهایی با جایگاه نازلتر را میپذیرفتند، یعنی پدیدار شدن سلسله مراتب اجتماعی. تمایز میان «قوی» و «ضعیف» از نخستین قدمها در تشکیل سلسله مراتب اجتماعی بوده است.
در حالی که بعضی از هورمونها مسئول این تمایز طبقاتی بوده و هستند، هورمونهای دیگری نقش پایدارکننده این سیستم سلسله مراتبی را بازی میکنند.
احساس امنیت چطور درون ما شکل می گیرد؟
احساس امنیت، اصلیترین نیروی محرک ما
وقتی مسئله بقا مطرح میشود، وقتی خطری انسان را تهدید میکند، انسان تلاش میکند با تشکیل گروه و یا اجتماعی، برای مقابله با آن تهدیدها و خطرها آماده شود و امنیت خود را تأمین کند.
اما جمع شدن انسانها کنار یکدیگر فقط برای اجتناب از تهدیدها و مقابله با خطرها نبود. بلکه به ما اجازه تمرکز روی پیشرفت را هم داد.
مغز ما برای احساس امنیت، نسبت به پیشرفت اولویت قائل شده است. اما امروزه نوع امنیتی که ما به دنبال آن هستیم و نوع خطرهایی که انسانها از آن ترس دارند با گذشته فرق میکند.
انسانها در گذشته به اجبار برای در امان ماندن از خطر حمله حیوانات عضو گروهی میماندند. اما امروزه رفتار عجیبی مثل ماندن در شغلی که از آن نفرت داریم را هم به همین دلیل انجام میدهیم، یعنی احساس امنیت.
اما امنیت به خودی خود به وجود نمیآید؛ این رهبر گروه است که حلقهای از جنس امنیت حول گروه خود و اعضای آن ایجاد میکند.
این حلقه، گروهی از افراد را که در ارزشها و اعتقادات خاصی شریک هستند، مشخص میکند و میکوشد تا از آنها در برابر هرگونه تهدیدی محافظت کند. درون این حلقه، اعضای آن میتوانند به یکدیگر اعتماد کنند و در عین حال منابع خود را در جهت پیشرفت در اختیار یکدیگر قرار دهند.
گستره این حلقه امنیت و آزادی، توسط رهبر مجموعه تعیین میشود.
برخورداری از زندگی در چنین منطقههای امنی که رهبران مهیا کردهاند، موجب شده است که ما امروز درست به اندازه زمانی که در غار زندگی میکردیم احساس امنیت کنیم.
نقش رهبران در شکل گیری فرهنگ سازمانی
امروز، رهبر تعیینکننده فرهنگ، ارزشها و ذهنیت کارکنان یک مجموعه است.
وقتی مدیرعامل شرکتی را تصور میکنیم، اغلب کسی که توانایی مالی و اقتصادی بالایی دارد در ذهنمان نقش میبندد. با این حال اداره موفق یک شرکت، به همان اندازه که به مدیریتهای مالی و اقتصادی نیاز دارد، به توانایی زیاد برای خلق فرهنگ هم وابسته است.
ارزش یک شرکت چیزی فراتر از چند ساختمان و انبار و حساب بانکیاش است. بلکه ویژگیهای فرهنگی شرکت، از قبیل نحوه برخورد کارکنان با مسائل مختلف، برخورد با مشتریان و اولویتبندی ارزشها، بخش مهمی از اعتبار و هویت شرکت است.
رهبران از جمله مدیران عامل، به دلیل اینکه تعیین میکنند شرکت چگونه اداره شود، مهمترین تأثیر را در فرهنگ شکل گرفته در شرکت دارند.
فرهنگ شرکت با وضع استاندارد، تمام سطوح شرکت را تحت تأثیر قرار میدهد. حتی استخدام کارکنان و مدت ماندگاری آنها در شرکت، تحت تأثیر فرهنگ شرکت است.
برای اینکه نقش رهبران در شکلگیری فرهنگ و ارزشهای شرکت را بهتر درک کنیم، از موضوعات مارکتینگ کمک میگیریم. در گذشته مدیران و رهبران بر این باور بودند که هرچه تولید محصول بیشتر باشد، موفقیت شرکتشان بیشتر خواهد بود.
بنابارین شاهد این بودیم که مدیران از کاکنانشان انتظار داشتند بیشتر کار کنند و در شرکتهای تولیدیشان نیز بخشی به نام کنترل کیفی وجود نداشت. زیرا فاکتور مهم، تولید هرچه بیشتر محصول بود.
اما با گذشت زمان مدیران تغییر رویه دادند. آنها تلاش کردند به جای اهمیت دادن بر تولید زیاد محصولات با کیفیت پایین، بر کیفیت محصولات تمرکز کنند.
نتیجه این شد که بخش های کنترل کیفی به چارت شرکتها اضافه شد؛ مدیران، استانداردهای استخدام را به گونهای تنظیم کردند که به جای استخدام بیشتر، افراد کمتری اما با تخصصهای بهتر استخدام شوند و در دیدگاه کارکنان، مشتری محور اصلی قرار گیرد.
اهمیت مسئولیت پذیری در سازمان
پاسخگویی و حس مسئولیتپذیری از مجاورت و یکدلی ما با دیگران نشأت میگیرد.
قرار گرفتن در موقعیت رهبری الزاماً به این معنی نیست که شما یک نیروی تأثیرگذار مثبت هستید! اگر رشته بین مدیر و تیم به هر دلیلی گسسته شود و حس مسئولیتپذیری از بین رود، عواقب آن میتواند سهمگین باشد.
در واقع پاسخگو بودن و حس مسئولیتپذیری نشان دهنده اهمیت دادن به دیگران است؛ وقتی از افرادی که نسبت به آنها مسئولیت داریم جدا میشویم، از آسیبی هم که به آنها وارد میکنیم کمتر آگاه خواهیم شد.
احساس مسئولیت پذیری باید در کنار همدلی قرار گیرد. همدل بودن که به معنای توانایی تصور کردن خودمان در موقعیت شخص دیگری است، باعث میشود مسئولیتپذیری انسانی داشته باشیم.
بدون همدلی، خودمان را در خطر جدا شدن از تصمیماتی که بر دیگران اثر گذارند، قرار میدهیم. اگر با کارمندان، یکدل نباشیم و دوری فیزیکی را هم به آن اضافه کنیم، اصطلاحاً انتزاع به وجود میآید؛ مسئلهای که در آن تأثیر رفتار و حرکات ما غیر واقعیتر از چیزی که هست به نظر میآید.
هرچند که اضافهکردن قایقهای نجات بیشتر مانع غرق شدن تایتانیک نمیشد، اما این تصمیمگیری اضطراری میتوانست جان انسانهای زیادی را نجات دهد و از مرگهای غیر ضروری زیادی جلوگیری کند.
عوامل بد رهبری چیست؟
خودخواهی مدرن و بروز رفتار غیرانسانی نسبت به دیگران، از عوامل رهبری بد است
از طرفی، احساس تنهایی و در معرض تهدیدات قرار داشتن ما را خودخواه میکند و باعث بروز رفتار غیر انسانی نسبت به دیگران میشود.
این مسئله را میتوان در نسل بعد از جنگ جهانی تا حدودی دید. نسلی که در معرض تهدیدهای مدنی قرار گرفته و به شدت از لحاظ روابط عاطفی و اجتماعی تحت فشار قرار دارد و احساس تنهایی میکند.
در این نسل هم بستگی جای خود را به خودمحوری میدهد و دنبال منفعت بودن نسبت به هر چیز دیگری در اولویت قرار میگیرد و بروز اعمال و رفتارهای غیر انسانی عادی جلوه میکند.
یکی از عوامل بروز رفتارهای خودخواهانه پیشرفت تکنولوژی است که تجارت جهانی را ممکن میسازد. تجارت در مقیاس وسیع باعث میشود که مدیران شرکتها راحتتر بتوانند به مردم به چشم انتزاعی نگاه کنند.
همچنین احتمال بیشتری برای بروز رفتار غیرانسانی از جانب ما به وجود میآید، به عبارتی به دیگران به عنوان ابزاری که برای سرانجام رساندن هدفی مشخص لازم هستند نگاه میکنیم تا انسانهایی که نفس میکشند و خواستهها و نیازهای خودشان را دارند.
مشکل اصلی تکنولوژی چیست؟
جامعه مدرن به افزایش سرعت و کارایی معتاد است.
در گذشته وقتی کسی کلمه اعتیاد را میشنید موارد مخربی همچون مواد مخدر در ذهنش نقش میبست. تصور کسی که به جز مواد مخرب به چیز دیگری اعتیاد داشته باشد، دور از انتظار بود. اعتیاد به کار، اعتیاد به گوشی همراه و اعتیاد به داشتن بازدهی آنی از جمله مفاهیم جدیدی هستند که به عنوان دغدغه و مشکل به حساب میآیند.
این نوع اعتیاد به طور تنگاتنگی با بیولوژی ما گره خورده است. در حالی که در گذشته ترشح دوپامین مستقیماً عامل بقای ما بود، امروزه به عملکرد کاری ما گره خورده است. وقتی ما به بازدهی سریعتری در کار دست مییابیم. به ما حس هیجان و لذت را پاداش میدهد.
اما از طرفی باعث ایجاد مشکلاتی هم شده است. برای مثال بسیاری از شرکتها که دید کوتاه مدت دارند و بهدنبال افزایش محصولات و تولیدات خود هستند، از این موضوع استقبال میکنند و به سادگی فراموش میکنند که ثبات، با اهداف بلندمدت و تفکر سیستمی حاصل میشود و اتفاقاً راهحلهای کوتاهمدت و دنبال بازدهیهای آنی بودن، مشکلات بلندمدت ایجاد میکنند.
برای اینکه عمق نفوذ این نوع اعتیاد (اعتیاد به راهحل ها و بازدهیهای آنی و سریع) را در جامعه خودمان درک کنیم، مدیریت منابع آبی استانهای ایران را در نظر بگیرید.
با یک راه حل اشتباه برای حل مشکل آب یک استان، مشکلات متعددی برای استانهای دیگر پدید آمد. مثل حل کوتاهمدت مشکل کمآبی استانهای مرکزی که موجب نابودی زمینهای کشاورزی در چند استان دیگر و خشکسالی بیسابقه در آنها شد.
همانطور که متوجه شدهاید سایمون سینک تلاش میکند عامل به وجود آمدن رفتارهای انسان را به هورمون و ژنتیک او مرتبط کند.
با همین دیدگاه او دلیل ظهور بعضی از رفتارهای انسان را در عصر تکنولوژی و اینترنت، هورمون دوپامین میداند. به اعتقاد او، ما با تکنولوژیهای شگفتانگیزی محاصره شدهایم که توجه ما را از سوی ارزشهای ماندگار، به سمت یک درخشش و شوق لحظهای در اثر ترشح دوپامین تغییر میدهند.
برای اجتناب از اعتیاد به این جرقههای کوچک دوپامین، باید آن را با صرف احساساتی بر مبنای هورمونهای سروتونین و اوکسیتوسین متعادل کنیم. به عبارتی، بهصورت واقعی با مردم دربارهی مسائل حقوق بشری، ارتباط برقرار کنیم.
مشکل اصلی این است که تکنولوژی هر روز «لایککردن» را راحتتر و راحتتر میکند و انجام کمکی داوطلبانه به صورت واقعی هر روز سختتر میشود.
ما سریعتر به «اثر فوری» معتاد میشویم و کار مدیران برای بازداشتن شرکت از این خطرات به مراتب حساستر و سختتر میشود.
صداقت چیست؟
صداقت، توانایی ارتباط با دیگران و داشتن آرمان برای رهبری یک مجموعه حیاتی هستند.
وقتی به یک رهبر خوب فکر میکنید چه چیزی در ذهن شما نقش میبندد؟ احتمالاً به تواناییهای خاص آنان و تخصصهایی که به آنها کمک میکند تا در کاری که انجام میدهند برتر باشند فکر میکنید.
دو ویژگی حیاتی برای رهبری:
1. در کنار همه ویژگیهایی که اشاره شد، صداقت و توانایی ارتباط با دیگران یکی از ویژگیهای حیاتی برای رهبری است.
ما نیاز داریم بتوانیم به رهبرانمان در سازمان اعتماد کنیم. به این معنی که آنها باید صداقت داشته باشند. همه ما میدانیم که رهبران هم انسان هستند بنابراین از آنها انتظار بیعیب و نقص بودن نداریم.
با این حال انتظار داریم که آنها نسبت به خطاهایشان صادق و پذیرا باشند و مسئولیت اشتباهاتشان را برعهده بگیرند.
همانطور که در بخشهای قبلی توضیح داده شد، امنیت برای پیشرفت انسانها و موفقیت گروه مهم است. اما حس امنیت به مرور زمان و بر مبنای صداقت و اعتماد شکل میگیرد. به این ترتیب یک رهبر این فرصت را دارد که با صداقت خود امنیت گروه را تأمین کند.
2. یکیدیگر از شاخصههای مهمی که هر رهبری باید داشته باشد این است که برای دستیابی به یک آرمان، دیگران را مقدم بر خود بشمارد.
ابتداییترین وظیفه رهبران، مشخصکردن آرمان و چشمانداز گروه است. یک رهبر، چشماندازی از آینده را تصویر میکند و سعی میکند کل گروه آن را حس کند. در واقع با اینکه هر عضوی از گروه اهدافی شخصی دارد، با این حال کل گروه نیاز به هدفی مشخص و واحد دارد تا بتواند انسجام خود را حفظ کند. آن هدف مشترک از چشمانداز و آرمان رهبر سرچشمه میگیرد.
آرمان رهبران شرکتهای بزرگ، در بیانیه مأموریت شرکتهایشان، خود را نشان میدهد. با ارائه چشمانداز، درواقع رهبران واقعی نشان میدهند که وظیفه اصلی آنها خدمت به افرادی است که از آنها پیروی میکنند. در زمان بحران، یک رهبر واقعی از تمام منابع شخصی خود در جهت منافع اجتماعش استفاده خواهد کرد.
ارسال نظر
0دیدگاه
لطفاً پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی، تبلیغ، لینک باشد منتشر نشده و حذف می شوند.
خبر خوب اینکه در مقالات آموزشی مطالب زندگینامه افراد ثروتمند دنیا، خلاصه کتاب مدیریتی برای مدیران و مصاحبه های اختصاصی با کارآفرینان برتر ایران را برای مدیریت کسب و کار خودتان برایتان قرارداده ایم.
دیدن نظرات بیشتر
تعداد کل نظرات: 0 نفر
چک لیست های زندگی جدید
هر روز چک لیست های جدید برای شما آماده و منتشر میکنیم.