موقعیت شما در سایت:

خلاصه کتاب رهبر الهام بخش کسب و کار خود باشید

خلاصه کتاب رهبر الهام بخش کسب و کار خود باشید

0 نظر

0 لایک

176 بازدید

تاریخ انتشار: 1402/02/12

توضیحات

همه دوست دارند کاری را انجام دهند که از انجامش لذت می‌برند، اما در واقعیت اغلب افراد نمی‌توانند به دوست داشتن شغل‌شان حتی فکر کنند. آنها تصور می‌کنند تلاش برای رسیدن به شغل رویایی‌شان وقت تلف کردن است و آن را پروژه‌ای می‌دانند، که همه زندگی آنها را به هم خواهد ریخت. 

ارسال نظر

لطفاً پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی، تبلیغ، لینک باشد منتشر نشده و حذف می شوند.

خبر خوب اینکه در مقالات آموزشی مطالب زندگینامه افراد ثروتمند دنیا، خلاصه کتاب مدیریتی برای مدیران و مصاحبه های اختصاصی با کارآفرینان برتر ایران را برای مدیریت کسب و کار خودتان برایتان قرارداده ایم.

دیدن نظرات بیشتر

تعداد کل نظرات: 0 نفر

آیا باید کاری انجام دهیم که عاشقش هستیم؟

آیا دوست دارید کاری را انجام دهید که عاشقش هستید؟

همه دوست دارند کاری را انجام دهند که از انجامش لذت می‌برند، اما در واقعیت اغلب افراد نمی‌توانند به دوست داشتن شغل‌شان حتی فکر کنند. آنها تصور می‌کنند تلاش برای رسیدن به شغل رویایی‌شان وقت تلف کردن است و آن را پروژه‌ای می‌دانند، که همه زندگی آنها را به هم خواهد ریخت. 
یعنی واقعاً نمی‌توانیم کاری که انجام آن موجب رضایت و خوشنودی ما باشد پیدا کنیم؟ قطعاً می‌توانیم. اما تنها یک راه داریم؛ چیزی یا کاری که ما را به وجد آورد و از انجام آن لذت ببریم را پیدا کنیم، چیزی که عمیقاً به آن اعتقاد داشته باشیم. 
سایمون سینک، نویسنده این کتاب تصمیم‌گرفت کسب‌وکاری راه‌اندازی کند تا به افراد دیگری که به دنبال «چرایی» خود هستند کمک کند.  هدف او این بود: الهام بخش دیگران بودن در کشف و رسیدن به آنچه آنها را به وجود می‌آورد، که در عوض موجب می‌شد که آنها هم الهام‌بخش دیگرانی باشند.
تنها کاری که باید بکنیم این است که به چند اصل از پیش‌ تعیین شده که هرکسی می‌تواند آن را یاد بگیرد، عمل کنیم. با رعایت این اصول،‌ هرکسی می‌تواند کسب‌وکاری راه‌اندازی کند که تمام کارمندانش «چرایی» کار خود را دریافته باشند. این اصول به ما کمک می‌کنند تا کم‌کم در جهان تغییر ایجاد کنیم و تمام این‌ها با «چرایی» فردی آغاز می‌شود که درون تک‌تک ما وجود دارد. 


انگیزه ایجاد کنید، اما فریب ندهید!

هر شخص یا سازمانی بالاخره روزی به نقطه‌ای می‌رسد که باید به دیگران برای انجام کارشان انگیزه بدهد. این انگیزه ممکن است برای تأثیرگذاری، درگیر کردن افراد در یک پروژه خیرخواهانه و یا جمع‌آوری رأی برای جناحی خاص باشد. 
با این‌ حال، اغلب کسب‌وکارها با همان استراتژی‌های قدیمی برای تشویق کارمندان‌شان چسبیده‌اند. 
آنها برای این کار، کارمندان خود را با جایزه تشویق می‌کنند و درصورتی‌که کسی از انجام آن امتناع کند، او را با عواقب بد آن تهدید می‌کنند. 
در مقابل، مدیران خوبی که می‌خواهند تیم‌شان کاری انجام دهد و تکانی به آنها بدهد، از شیوه پاداش و تنبیه استفاده نمی‌کند. این مدیران الهام‌بخش تیم‌شان می‌شوند و عزم انجام کار را در آنها برمی‌انگیزد.
ما دیگران را نه به خاطر دلایل منطقی، بلکه از روی حس اجبار دنبال می‌کنیم. اما انگیزه بخشی تأثیر عمیق‌تری از انگیزه‌های مادی دارد. 
افرادی که برای کاری مشتاق هستند، شخصیت‌هایی خودساخته دارند، روی کاری که انجام می‌دهند سرمایه‌گذاری می‌کنند و به قول معروف روی آن حساب می‌کنند و به همان شکل باقی می‌مانند. 
کارمندان مشتاق، منابع شخصی خود را به کار اضافه می‌کنند و از آنها برای رسیدن به اهداف مشترکشان بدون نیاز به تشویق مایه می‌گذارند. این جایزه نیست که باعث می‌شود چنین رفتاری داشته باشند بلکه معنایی عمیق‌تر را در کارشان پیدا کرده‌اند. آنها احاس می‌کنند چیزی آنان را به سمت خود فرا می‌خواند. 


چرخه طلایی چیست؟

چرخه طلایی سینک برداشتی است آزاد، از نسبت طلایی ـ مفهومی ریاضیاتی که نسبت‌هایی چشم‌نواز را توضیح می‌دهند. 
چرخه طلایی از 3 فاکتور متمرکز تشکیل می‌شود: 
چه چیزی: به توصیف فعالیت‌های کسب‌وکار یا سازمان می‌پردازد. این مفهوم اغلب به خودی خود کاملاً گویا و مشخص است، مثل تولید تلویزیون یا ارائه خدمات رایانه‌ای. 
•چگونه: روشی که «چه چیزی» به دست می‌آید را توصیف می‌کند، اینکه چگونه کنترل امور را به دست می‌گیرید. برای مثال، چگونه فرآیندهای تولیدی یا فرهنگ سازمانی باعث تولید محصول یا ارائه سرویسی خاص می‌شود؟
•چرایی: رسالت یک کسب‌وکار و یا سازمان را توصیف می‌کند. هدف اصلی کار چیست؟ اساس بنیان‌گذاری سازمان چه چیزی است؟ 
با اینکه شناختن و فکرکردن به هر سه این مفاهیم ضروری است، اما اغلب کسب‌وکارها و سازمان تصویر روشنی از «چرایی» کار ندارند. مثلاً سودی که به دست می‌آید ربطی به «چرایی» ندارد بلکه نتیجه «چه چیزی» و «چگونه» است. 
چرخه طلایی مدلی از مدیریت را ارائه می‌کند که می‌تواند اساس خلق یک کسب‌وکار یا سازمان باشد. همچنین می‌توان از آن برای تأثیرگذاری و راهبری دیگران نیز استفاده کرد. 
بنابراین «چرایی» فراموش شده برای اغلب کسب‌وکارها باید دوباره به چرخه تدوین روابط بین «چگونه» و «چه چیزی» برگردد.


تصمیم گیری، از دیدگاه رهبران موفق!

مهندسی معکوس چرخه طلایی؛ دیدگاه رهبران موفق!

وقتی تصمیمی می‌گیریم، معمولاً بر پایه «چرایی» است تا «چه چیزی»، چراکه «چرایی» به ما حس تعلق می‌دهد و مفهوم «چه چیزی» وقتی کاربرد دارد که ما قصد داریم یک تصمیم منطقی بگیریم و ربطی به اینکه چرا باید راهی را انتخاب کنیم یا کاری را انجام دهیم ندارد. 
«چه چیزی» به سختی می‌تواند تأثیری عاطفی بر اثرات یک «چرایی» بگذارد. به همین دلیل، افرادی که در موقعیت‌های رهبری و مدیریت قرار دارند و می‌خواهند بقیه را به عمل وادارند، همیشه با توصیف «چرا کاری باید انجام شود؟» آغاز می‌کنند.
با این شیوه، آنها حسی از تعلق را در دیگران به وجود می‌آورند که علاقه و رغبت در آنان ایجاد می‌کند. 
وقتی افراد از نظر حسی درگیر شوند، دست به عمل می‌زنند، شروع به خرید محصولات و برندها می‌کنند و از آنها به‌عنوان نشانه این که چه کسی هستند و حامی چه کسانی‌اند استفاده می‌کنند. 
هرچه واضح‌تر «چرایی» کار خود را توضیح داده و تبیین کنید، افراد بیشتری به آن ملحق می‌شوند، چراکه آدم‌ها «چیزی» را که بقیه می‌سازند نمی‌خواهند؛ آنها به دنبال «چرایی» ایجاد شدن چیزها هستند. 
به این ترتیب، رهبران کارشان را در تعامل با هسته مرکزی چرخه طلایی آغاز می‌کنند. 
آنها ابتدا توضیح می‌دهند که «چرا» می‌خواهند آن کار را انجام دهند، بعد می‌گویند که «چطور» می‌خواهند انجامش دهند و در پایان توضیح می‌دهند که محصولشان «چیست».
وقتی «چرایی» انجام کاری افراد را هیجان زده کند و به وجود آورد، محصول دیگر به خودی خود اهمیت چندانی ندارد. مشتریان تحت تأثیر نقس آن کسب و کار قرار گرفته‌اند و هرچه را که به فروش برسد با خوشحالی می‌خرند. 


به یاد داشته باشید که ثبات در «چرایی» است!

استراتژی‌های کسب‌وکار و یا طرز فکر غیر متعارف دلیل تمایز و موفقیت شرکت‌ها و برندها نیست. راز آنها ساده است؛‌ آنها قادرند کارمندان و مشتریان خود را به وجد آورند و با به تصویر کشیدن «چرا»، تصمیمات حیاتی اتخاذ کنند. 
این راه، تنها راه تشخیص ایده‌ها و تحقق بخشیدن به آنهاست. حتی دیگر فاکتورها مانند منابع مال و منابع دیگر، برای موفقیت آنها در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرند. 
با تحت تأثیر قرار دادن دیگران، رهروان زیادی پیدا می‌کنیم. فرقی نمی‌کند آنها مشتری باشند یا کارمندان‌تان، اگر این دنبال‌کنندگان به وجد آمده باشند، به شما، برند و یا محصول‌تان نسبت به دیگران وفادارتر خواهند بود و به پشتوانه همین حمایت می‌توان زیر و بم یک تجارت و حتی دنیا را تغییر داد
کسب‌وکارهایی که از «چرایی» مشخص برخوردارند، به راحتی خودشان را در بازار از رقبا متمایز می‌کنند. تمایزی که منجر به تبدیل شدن آنها به برندی لوکس که بی‌نیاز از رقابت با دیگران است می‌شود. 
برخورداری یک تجارت از «چرایی» مشخص و شخصیتی واضح، موجب می‌شود آن کسب‌وکار بتواند بهترین کارمندان را بیابد و استخدام کند، که این مسئله برای امنیت بخشیدن به بقای یک کسب‌وکار امری بی‌نهایت ارزشمند و غیر قابل قیمت‌گذاری است. 


افراد با انگیزه، منبع قدرت کسب‌وکار شما هستند! 

«چرایی» یک کسب و کار یا جنبش باید چنان شفاف باشد تا افرادی که اعتقادی مشترک دارند، شانس این را داشته باشند که وفاداری و اعتمادشان را نشان دهند. مادامی که این اتفاق بیافتد، افراد با میل و اراده خود پیگیر و دنباله‌کننده خواهند بود. 
نه فقط به این دلیل که وظیفه داشته یا در انتظار تشویق و جایزه‌اند، بلکه به این دلیل که آنها به انگیزه‌ها و چرایی‌ها اعتقاد دارند. 
پیروانی که به هدفی مشترک و به رهبرشان اعتماد دارند، برخلاف افرادی که این ویژگی‌ها را ندارند، داوطلبانه به افرادی سخت‌کوش‌تر تبدیل شده و زمان بیشتری را به کارشان اختصاص می‌دهند و سخت تر کار می‌کنند، چرا که احساس می‌کنند ارزشش را دارد.
به همین دلیل است که یافتن هواداران و کارمندانی که به مفهوم «چرایی» مطرح شده معتقد باشند، باید هدف ما باشد و نباید تنها به دنبال افرادی که مدارک معتبر و یا مهارت‌های خاص دارند باشیم. 
کسب‌وکارها نباید کارمندان‌شان را تنها بر اساس مدارک آنها استخدام کنند و بعد ها تلاش کنند تا آنها را به وجد آورند و به آنها انگیزه دهند. به جای این کار، آنها باید دنبال یافتن کارمندانی با انگیزه باشند و بعداً الهام بخش آنها شوند. 
چون منتقل کردن حس لذت به دیگران و فراهم‌کردن آسایش و رفاه و خوشی افراد در ذات آنها بود. چنین کارمندان با اصالتی نه تنها با مشتریان بهترین برخورد ممکن را خواهند داشت، بلکه باعث جلب نگاه‌ها و افراد معتبر با نگرش مشابه به سمت تجارت شما و «چرایی» آن خواهند شد.
در فضای سرشار از از اعتماد، کارمندان احساس آزادی بیشتری برای بروز خلاقیت و فراتر گام نهادن خواهند داشت. آنها به این طریق می‌توانند در رسیدن به اهداف مشترک‌شان همکاری کنند. این همان چیزی است که سبب تمایز یک شرکت یا سازمان در مقایسه با رقیبانش می‌شود. 


«چرایی» موفقیت‌آفرین!

در واقعیت، نظارت مداوم بر سه فاکتور چرخه طلایی اصلاً چالش آسانی نیست. 
مخصوصاً وقتی موفقیت تبدیل به امری عادی و همیشگی شده و سازمان دیگر در فاز بی‌نظیر نفوذ اولیه خود نیست، مفهوم «چرایی» در چرخه طلایی اغلب فراموش می‌شود. 
دقیقاً در همین موقع است که افراد شروع می‌کنند به اولویت و اهمیت دادن به اعداد بیش از هر چیز دیگری و تفکر کوتاه‌مدت و پیروزی‌های سریع ارزشمند‌تر می‌شوند، درحالی‌که هیچ‌کدام از این‌ها، منعکس‌کننده هدف واقعی کسب‌وکار نیستند. 
علاوه بر این، موفقیت یک سازمان منتهی به توسعه آن و در نتیجه افزایش تعداد افراد موثر و درگیر است.
اما هرچه افراد بیشتری در کار درگیر شوند، «چرایی» سازمان بیشتر در معرض ریسک و تأثیرپذیری قرار می‌گیرد که این مسئله می‌تواند سبب تأثیرات منفی در طولانی‌مدت گردد. 
به‌همین‌دلیل، در فرهنگ یک سازمان، حفظ «چرایی» توسط مؤسسان بسیار اهمیت دارد.  
بدین صورت رهبران بعدی قادر خواهند بود تا آن را به‌عنوان بخشی از هویت سازمان‌شان بپذیرند. 
یک سازمان درصورتی‌که نتواند جلوی سقوط «چرایی» خود را بگیرد، در زمان جداشدن موسسانش با بیشترین خطر مواجه می‌شود. 
سخت‌ترین قسمت کسب‌وکار پیدا کردن مفهوم «چرایی» نیست، بلکه وفاداری به آن زنده نگه‌داشتن‌اش است. 


مشتری را فریب ندهید، ضرر می‌کنید!

خیلی از شرکت‌ها از شیوه‌های گول‌زننده برای تحت تأثیر قراردادن مشتری‌های بالقوه برای خرید محصول‌شان استفاده می‌کنند. 
آنها با این کار، انگیزه واقعی مشتریانشان را نادیده می‌گیرند و از «چرایی» برای هیجان‌زده کردن آنها استفاده نمی‌کنند. آنها مشتریان را به وسیله تاکتیک‌های عمومی فروش که ارتباط خاصی با محصول و یا خدمات ندارند گول می‌زنند. 
این تاکتیک‌ها به دلیلی ساده مورد استفاده قرار می‌گیرند: آنها برای مدتی کوتاه جواب می‌دهند. 
اما این موفقیت عمر کوتاهی دارد. در نهایت، یک کسب‌وکار نمی‌تواند سودش را از این تاکتیک‌ها به دست آورد، چون منجر به ایجاد حسی از اعتماد و یا وفاداری نمی‌شوند. 
وقتی شما مشتریانی واقعاً وفادار دارید،‌ نیازی به استفاده از تاکتیک‌های گول‌زننده و به دردسر انداختن خودتان نخواهید داشت. مشتریان وفادار همیشه محصول کسب‌وکار مورد علاقه‌شان را ترجیح می‌دهند، حتی اگر آن محصول ارزان‌ترین نباشد و یا بهترین کیفیت در نوع خودش را نداشته باشد. 
و به همین دلیل، گول‌زدن مشتری می‌تواند فروش را در کوتاه‌مدت سرعت بخشد، اما نمی‌تواند استراتژی پایداری باشد. 

ارسال نظر

0دیدگاه

لطفاً پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی، تبلیغ، لینک باشد منتشر نشده و حذف می شوند.

خبر خوب اینکه در مقالات آموزشی مطالب زندگینامه افراد ثروتمند دنیا، خلاصه کتاب مدیریتی برای مدیران و مصاحبه های اختصاصی با کارآفرینان برتر ایران را برای مدیریت کسب و کار خودتان برایتان قرارداده ایم.

دیدن نظرات بیشتر

تعداد کل نظرات: 0 نفر

تعداد سوالات ایجاد شده

0

دیدن همه سوالات

چک لیست های زندگی  جدید

هر روز چک لیست های جدید برای شما آماده و منتشر میکنیم.

تعداد کاربران استفاده کننده

0

دیدن چک لیست ها